منو
مانند محبت

مانند محبت

  • 4 قطعه
  • 49 دقیقه مدت کتاب
  • 5105 دریافت شده
«دِیوید هارتلی» به همراه خواهرش، زیلا، در دهکده ی میدوبای زندگی می کردند. دختر خاله شان، ژوزِفین، نیز در همسایگی آنها زندگی می کرد. بعدازظهر یک روز زمستانی دیوید به دیدار دختر خاله اش رفت...

از ایرانصدا بشنوید

او مدت ها بود که منتظر جواب خواستگاری از ژوزفین بود، اما ژوزفین همیشه به او پاسخ منفی می داد. آن روز دیوید برای مقدمه شعری خواند و دوباره درخواستش را مطرح کرد؛ اما این بار نیز با برخورد تند ژوزفین مواجه شد و با ناراحتی به خانه اش بازگشت.
روز بعد آیدا، خواهر ژوزفین، به دیدار او آمد. ژوزفین ماجرا را برای خواهرش بازگو کرد و آیدا او را نصیحت کرد و از او خواست تا با دیوید ازدواج کند.
بعد از آن روز، هوا رو به سردی گذاشت و این وضعیت یک هفته طول کشید. روزی آیدا با کاسه ای سوپ به دیدار خواهرش آمد و به او گفت دیوید بسیار بیمار شده است. همان شب ژوزفین با صدای ضربه هایی که به در کوبیده می شد، از خواب پرید. وقتی در را باز کرد دیوید را دید که با وضعیتی آشفته به آنجا آمده و از او کمک می خواهد. دیوید گفت که خواهرش، زیلا، به سختی بیمار شده و احتیاج به مراقبت دارد و او باید به سراغ دکتر برود. دیوید از ژوزفین خواست در این مدت از زیلا مراقبت کند تا او برگردد. ژوزفین که رابطه ی خوبی با زیلا نداشت، ابتدا با این کار مخالفت کرد، اما با اصرارهای دیوید تصمیم گرفت به او کمک کند. او به خانه ی دیوید رفت و با وضعیت نامناسبی روبه رو شد؛ به سرعت خانه را تمیز و مرتب کرد و غذای گرمی آماده کرد. با ورود ژوزفین به خانه ی دیوید، تفاوت کاملاً احساس می شد و همه از این وضعیت خوشحال بودند.
ژوزفین مدتی طولانی در خانه ی دیوید ماند؛ تا اینکه بالاخره تصمیم گرفت به خانه اش بازگردد، اما درست در همین لحظه احساس کرد که به آنجا تعلق خاطری دارد که نمی تواند به آن بی توجه باشد. پس تصمیم گرفت خودش موضوع ازدواج را مطرح کند....

مختصری درباره ی نویسنده :
لوسی مود مونتگُمری ( Lucy Maud Montgomery ) که عموماً با نام ال. ام. مونتگمری (L.M. Montgomery) شناخته می‌شود، نویسنده معروف و خیال پرداز کانادایی بود که معمولاً برای نوجوانان شعر و داستان کوتاه می‌نوشت. مونتگمری بیشتر به خاطر مجموعه رمان‌هایی شناخته می‌شود که با «آن شرلی در گرین گیبلز» در 1908 آغاز شد. آن شرلی در گرین گیبلز، موفقیتی سریع را برای او به همراه داشت. شخصیت اصلی رمان، دختربچه‌ای یتیم به نام آن شرلی، مونتگمری را به شهرتی چشمگیر در دوران زندگی‌اش رساند و او را در جهان نیز مطرح کرد. رمان اول، با مجموعه رمان‌های دیگری، با مرکزیت کاراکتر معروفش آن شرلی، ادامه یافت و دنباله‌دار شد.در سال 1920 نوشتن دربارهٔ «آن» را متوقف کرد و در یادداشت‌هایش نوشت که از این شخصیت خسته شده است. هرچند مجموعه کتاب‌های دیگر او، «امیلی»، «پت» و تک رمان‌هایش آثار موفقی بودند، اما به شهرت کتاب‌های «آن» نرسیدند.
در سال 1926 خانواده او به نوروال در انتاریو (هالتون هیلز امروزی) نقل مکان کردند که امروزه به باغ یادبود لوسی ماد مونتگومری تبدیل شده است. در سال 1935، پس از بازنشستگی همسرش، به ساوانسی در انتاریو رفتند و خانه‌ای خریداری کردند که مونتگومری آن را «پایان سفر» نامید. او پس از 15 سال دنباله‌های آن را به نام‌های «آن در ویندی پاپلز» و «آن در اینگل ساید» نوشت. همچنین کتاب دیگری به نام «Jane of Lantern Hill» را هم در سال 1937 نوشت.
مونتگومری در آخرین سال زندگی‌اش، نهمین کتابش را با شخصیت محوری «آن» نوشت که مجموعه‌ای از 15 داستان کوتاه، 41 شعر دربارهٔ «آن» و پسرش والتر (که برای سربازی به جبهه رفت و کشته شد) بود و نام آن را «The Blythes Are Quoted» گذاشت. این کتاب در روز مرگ وی به دست ناشرش رسید؛ اما به دلایل مبهمی به چاپ نرسید. یکی از محققان می‌گوید ممکن است لحن تاریک و ضدجنگ کتاب باعث چاپ نشدن آن در اواسط جنگ جهانی دوم شده باشد و بالاخره نسخهٔ کامل آن پس از 67 سال در اکتبر 2009 به چاپ رسید.
مونتگومری در طول زندگی‌اش یک دیوان شعر، 20 رمان، 30 مقاله و 530 داستان کوتاه منتشر کرد. آثار، خاطره‌ها و نامه‌های این نویسنده، در سراسر جهان خوانده و تدریس می‌شوند.

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

4

محتوا و داستان

5

آسیب ها

فصل ها

مشخصات کتاب گویا

سایر مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

  • صدای ژوزفین آزاردهنده بود مخصوصا موقع عصبانیت. صدای دیوید هم حس آدم های احمق را تداعی میکنه. درکل داستان بسیار معمولی بود.
  • عالی ، باز هم از اثار این نویسنده بزارین🌹ممنون
  • اصلا خوشم نیومد. لیلا
  • کاش آقای شهرستانی شانسشو جای دیگه امتحان کنه . بازیگر خانوم که گیج میزنه یهو برای ی شخصیت صداش وسط حرف جوون میشه یهو پیر 😄😄😄
  • واقعا صداسازی افتزاهه . بعدشم دقت کنید ۴۰۰۰ بار اسم ژوزفین تکرار میشه . بدبخت نویسنده تنش تو گور بندری میزنه 😄😄😉. امید یوسفیان . تهران
  • جالب بود...فقط برخی از احساسات ژوزفین نابجا بود
  • تشکر . عالی بود
  • صداپیشگی دیوید و ژوزفین عالی بود ؛ مخصوصاً قسمتی که با هم بحث داشتند . عالی بود ! 👏🏻
  • استاد میکائیل شهرستانی به غایت زیبا اجرا کردند.ایشان هر کتاب رو متناسب با کاراکتر و فضای متن،با تیپ مناسب اون می خونن که شنیدن اثر رو لذت بخش تر میکنه.سپاس
  • arameshsaقشنگ بود اما مثل قصر ابی که نویسندش یکی هست زیبا نبود
  • آقای شهرستانی واقعاراوی عالی هستن ولی نمیدونم چرانقش دیویدانقدربدروایت شده بود، درکل داستان خوبی بود. رعنا
  • کاربر مهمان
    همين يه فصله؟؟؟
    دو فصله
  • داستان های خانم مونتگمری خیلی زیبا و دلپذیر هستن این هم یکی از داستان های کوتاه این نویسنده هست خوب بود 👍👍
  • اجرای فوق العاده و یک داستان رومانتیک
  • قصه قشنگی درباره یه عشق بی ریا ولی یک طرفه بود چیز خاصی برای گفتن نداشت اما چون خیلی ساده و روان بود ازش خوشم اومد. . ( ر _قاین)
  • قشنگ بود وقشنگ تموم شد ممنون

تصاویر

کتاب گویا