- 6652
- 1000
- 1000
- 1000
نمایش در قهوه خانه
فتاح صاحب یک قهوه خانه قدیمی و باغی بزرگ است. فتاح با تنها فرزندش نگار که در رشته نمایش تحصیل کرده است، زندگی می کند. او سالها سردسته تعزیه خوانان بوده و پس از چند سال تصمیم گرفته با کمک دوستان قدیمی اش مجالس تعزیه را دوباره برپا کند.
از ایرانصدا بشنوید
فتاح صاحب یک قهوه خانه قدیمی به همراه باغی بزرگ است که از همسرش برای او باقی مانده است. فتاح با تنها فرزندش نگار که در رشته نمایش تحصیل کرده زندگی می کند. او سالها سردسته تعزیه خوانان بوده و پس از چند سال تصمیم گرفته با کمک دوستان قدیمی اش مجالس تعزیه را دوباره برپا کند. از طرفی نگار و هم کلاسی هایش قصد دارند نمایش مدرنی را به روی صحنه بیاورند که از نمایش های آیینی و سنتی ایران از جمله تعزیه و پردهخوانی تشکیل شده باشد.
آنها تصمیم می گیرند که باغ و قهوهخانه را به یک سالن دائمی برای نمایش های آیینی و سنتی تبدیل کنند، اما صاحب بنگاه معاملات املاک در این کار مانع ایجاد می کند و حتی به شاگردش دستور می دهد شبانه تعدادی از درختان باغ را قطع کند و چادر تعزیه را در شب اربعین امام حسین (ع) آتش بزند. از طرفی دیگر معاون شهردار منطقه در کار ساخت و ساز سالن تمرینات مانع تراشی می کند و امضای نهایی پرونده را برخلاف دستور مافوقش انجام نمی دهد، اما نگار ناامید نشده و به کمک پدرش به کار ادامه می دهد....
آنها تصمیم می گیرند که باغ و قهوهخانه را به یک سالن دائمی برای نمایش های آیینی و سنتی تبدیل کنند، اما صاحب بنگاه معاملات املاک در این کار مانع ایجاد می کند و حتی به شاگردش دستور می دهد شبانه تعدادی از درختان باغ را قطع کند و چادر تعزیه را در شب اربعین امام حسین (ع) آتش بزند. از طرفی دیگر معاون شهردار منطقه در کار ساخت و ساز سالن تمرینات مانع تراشی می کند و امضای نهایی پرونده را برخلاف دستور مافوقش انجام نمی دهد، اما نگار ناامید نشده و به کمک پدرش به کار ادامه می دهد....
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان