- 4223
- 1000
- 1000
- 1000
عروج خورشید
مالک، پدر بشیر، در بستر بیماری افتاده است. او خوابی پریشان میبیند و آشفته و ترسان خواب را برای عروسش، عطیه، تعریف می کند. او می گوید در خواب عروج خورشید را دیده و یقین دارد که اتفاقی ناگوار رخ خواهد داد...
از ایرانصدا بشنوید
عطیه سعی دارد او را آرام کند، اما درحقیقت ماجرای تلخ عاشورا و شهادت امام حسین (علیه السلام) و یارانش به وقوع پیوسته است. در حادثه ی کربلا بشیر، همسر عطیه و پسر مالک، در گروه کسانی بوده که در سپاه ابن زیاد راههای ورود و خروج را بر امام و یارانشان بستهاند و عطیه حالا خود را مستحق عذاب می داند و بسیار ناراحت است. اما بشیر که هنوز متوجه اشتباه خود نشده است، کاروان اسیران کربلا را خارجی می خواند و خوشحال است که توانسته خانواده اش را از این اتفاق مصون بدارد.
مالک، پس از جست وجوی فراوان، از ماجرا باخبر میشود و خاطرهای را از امام حسین (علیه السلام) برای آنها بازگو می کند که مشابه خطای بشیر است. او ماجرای انگشتری را بیان می کند که امام به او بخشیده و برای همیشه او را از فقر نجات داده است. عطیه و مالک تصمیم می گیرند از پس کاروان اسیران حرکت کنند تا شاید با زاری و التماس بتوانند خود را راضی کنند و بخشیده شوند. بشیر هم که متوجه اشتباه خود شده است، سعی می کند هرطور شده اشتباهش را جبران کند...
مالک، پس از جست وجوی فراوان، از ماجرا باخبر میشود و خاطرهای را از امام حسین (علیه السلام) برای آنها بازگو می کند که مشابه خطای بشیر است. او ماجرای انگشتری را بیان می کند که امام به او بخشیده و برای همیشه او را از فقر نجات داده است. عطیه و مالک تصمیم می گیرند از پس کاروان اسیران حرکت کنند تا شاید با زاری و التماس بتوانند خود را راضی کنند و بخشیده شوند. بشیر هم که متوجه اشتباه خود شده است، سعی می کند هرطور شده اشتباهش را جبران کند...
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
آسیب ها
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان