- 7173
- 1000
- 1000
- 1000
نخستین او... که آخرین
«نخستین او.... که آخرین» برگرفته ازکتاب 6410 به قلم شهید امیر سرلشکر خلبان حسین لشکری است که خاطرات دوران اسارت وی را بیان میکند. شهید حسین لشکری بعد از 18سال به وطن بازگشت. داستان از مراسم تشییع شهید لشکری آغاز می شود...
از ایرانصدا بشنوید
در مراسم تشییع پیکر شهید لشکری، الیاس ماجرای اسارت شهید لشکری را برای پسرش، امیرمحمد، روایت میکند. داستان به سالهای ابتدایی جنگ برمیگردد؛ زمانی که خلبان لشکری، به دست نیروهای بعثی اسیر میشود. او اولین اسیر ایرانی است. او شکنجههای بسیاری را تحمل میکند و از بیمارستان به زندان منتقل میشود. هدف دشمن دستیابی به اطلاعاتی از مسائل امنیتی ایران است، اما حسین پاسخ روشنی به آنها نمیدهد. در یکی از شکنجهها او را با دست و چشم بسته به میدان تیر میبرند و فرمان آتش میدهند؛ اما او حاضر نمیشود اطلاعاتی به آنها بدهد.
سالها از اسارت او میگذرد، اما هیچ نام و نشانی از او در فهرست صلیب سرخ جهانی ثبت نشده است. حسین، به همراه چند تن از دوستانش، به خاطر شرایط بد زندان دست به اعتصاب غذا میزنند. آنها موفق میشوند طی ماجرایی به طور پنهانی، رادیویی را به داخل زندان بیاورند و از اخبار ایران باخبر شوند. آنها رادیو را با اسم مستعار «عمو» خطاب میکردند. خبر فتح خرمشهر، خبر بمباران شیمیایی حلبچه و در نهایت امضای صلحنامه و پایان جنگ خبرهایی بود که آن روزها از رادیو شنیدند...
سالها از اسارت او میگذرد، اما هیچ نام و نشانی از او در فهرست صلیب سرخ جهانی ثبت نشده است. حسین، به همراه چند تن از دوستانش، به خاطر شرایط بد زندان دست به اعتصاب غذا میزنند. آنها موفق میشوند طی ماجرایی به طور پنهانی، رادیویی را به داخل زندان بیاورند و از اخبار ایران باخبر شوند. آنها رادیو را با اسم مستعار «عمو» خطاب میکردند. خبر فتح خرمشهر، خبر بمباران شیمیایی حلبچه و در نهایت امضای صلحنامه و پایان جنگ خبرهایی بود که آن روزها از رادیو شنیدند...
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
نظری ثبت نشده است