- 9278
- 1000
- 1000
- 1000
گرگسار
پسرکی روستایی به نام صمد از دیوار باغی بالا میرود و در آنجا با دختر جوانی به نام فریبا آشنا می شود. پدر فریبا مردی است ثروتمند که به گفته خودش برای دوری از هیاهوی انقلاب به این روستا آمده تا در فرصتی مناسب از کشور خارج شود ...
از ایرانصدا بشنوید
در یکی از روزهای پاییزی سال 1357، پسرکی روستایی به نام صمد از دیوار باغی بالا می رود و در آنجا با دختر جوانی به نام فریبا آشنا می شود. پدر فریبا مردی است ثروتمند که به گفته خودش برای دوری از هیاهوی انقلاب به این روستا آمده است تا در فرصتی مناسب از کشور خارج شود. ترس پدر از حوادث انقلاب او را مجبور کرده تا از مردم دور شود و این پنهان شدن، باغ را در چشم فریبا تبدیل به یک زندان کرده است.
فریبا سخت شیفته رفتار و گفتار کودکانه صمد می شود، اما مدت زیادی می گذرد و صمد برای دیدن فریبا به باغ نمی آید. روزی فریبا تصمیم می گیرد، دور از چشم دیگران، به دیدن صمد برود. دیدن صمد نشاطی دوباره به فریبا می دهد، اما بیماری او سبب نگرانی فریبا می شود...
در شبی سرد و برفی خبری به فریبا می رسد؛ مبنی بر این که پسرک سخت بیمار است.
فریبا از دکتر طاهری که پزشک خانوادگی آنهاست، می خواهد بر بالین صمد حاضر شود. دکتر پس از معاینه صمد بیماری او را آنفولانزای شدید تشخیص می دهد و می گوید اگر تا صبح دوام بیاورد، خطر برطرف می شود. در این هنگام فریبا به یاد امامزاده روستا می افتد و تصمیم می گیرد برای حاجتخواهی به آنجا برود. او تنها از خانه بیرون می آید و راه امامزاده را در پیش می گیرد و پس از چند لحظه، پدر او همراه صفدر (باغبان پیرشان) درپی او راهی می شوند ....
فریبا سخت شیفته رفتار و گفتار کودکانه صمد می شود، اما مدت زیادی می گذرد و صمد برای دیدن فریبا به باغ نمی آید. روزی فریبا تصمیم می گیرد، دور از چشم دیگران، به دیدن صمد برود. دیدن صمد نشاطی دوباره به فریبا می دهد، اما بیماری او سبب نگرانی فریبا می شود...
در شبی سرد و برفی خبری به فریبا می رسد؛ مبنی بر این که پسرک سخت بیمار است.
فریبا از دکتر طاهری که پزشک خانوادگی آنهاست، می خواهد بر بالین صمد حاضر شود. دکتر پس از معاینه صمد بیماری او را آنفولانزای شدید تشخیص می دهد و می گوید اگر تا صبح دوام بیاورد، خطر برطرف می شود. در این هنگام فریبا به یاد امامزاده روستا می افتد و تصمیم می گیرد برای حاجتخواهی به آنجا برود. او تنها از خانه بیرون می آید و راه امامزاده را در پیش می گیرد و پس از چند لحظه، پدر او همراه صفدر (باغبان پیرشان) درپی او راهی می شوند ....
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان