- 5596
- 1000
- 1000
- 1000
قطار شصت به مقصد جنوب
شاهین و سیامک دزدند. آنها در ایستگاه قطار کوله پشتی یکی از رزمنده های آماده اعزام به جبهه را می دزدند. در حال فرار از آنجا، ناگهان آن رزمنده با آنها برخورد میکند و کولهپشتی اش را از آنها پس می گیرد...
از ایرانصدا بشنوید
در داستان «کوله پشتی» میشنویم که:
پس از بازگرداندن کوله پشتی، آن رزمنده از امانتی داخل کوله پشتی اش صحبت میکند و سیامک و شاهین تصمیم میگیرند هر طور که شده کوله پشتی او را بدزدند. آنها برای رسیدن به هدف خود، چند قرص خواب آور در چای او می ریزند و در فرصت مناسب کوله را بر می دارند...
در داستان «تفنگ چوبی» میشنویم که:
ایرج و پری دخت که پدر و مادر سینا 13 ساله هستند، به همراه منصور، برادر پری دخت که عازم جبهه است، به ایستگاه قطار می آیند. در ایستگاه سینا را گم میکنند و به دنبال او به همه کوپه های قطار سر می زنند، ولی سینا را پیدا نمی کنند...
در داستان «کوپه ی دربست» می شنویم که:
عزیز، مجروح جنگ است و موجی شده و ترکشی در گردنش دارد. او به همراه عمو اسکندر، در ایستگاه قطار دنبال رضا و حجت از دوستان و هم جبههای هایشان، میگردند؛ در همین حین، حجت را پیدا میکند و موقعی که دنبال رضا میگردد، حالش بد می شود...
در داستان «کوپه ی شماره ی 13» می شنویم که:
حاج صادق، تاجر است برای فریب قاضی (حاج آقا طباطبایی) و ترخیص کالای قاچاقش، به ظاهر عازم جبهه میشود. دو همسر او یعنی، منیر خانم (زن اول) و پرستو (زن دوم)، برای بدرقه اش به ایستگاه قطار می آیند. قرار است حاج صادق در ایستگاه بعدی از قطار پیاده شود و فقط به ظاهر اعزام به جبهه را در سوابقش داشته باشد...
در ماجرای «نبات تلخ» می شنویم که:
محمود خبرنگار جنگ است و همراه همسرش، سوری، عازم اهواز می شود. البته سوری قرار است نیمه ی راه پیاده شود و به خانه ی عمویش برود. سوری از مبارزان زمان انقلاب بوده که توسط ساواک شکنجه شده است، به همین دلیل ناراحتی عصبی دارد. محمود برای آرامش حال سوری بلیت کوپه ی دربست خریده، اما...
پس از بازگرداندن کوله پشتی، آن رزمنده از امانتی داخل کوله پشتی اش صحبت میکند و سیامک و شاهین تصمیم میگیرند هر طور که شده کوله پشتی او را بدزدند. آنها برای رسیدن به هدف خود، چند قرص خواب آور در چای او می ریزند و در فرصت مناسب کوله را بر می دارند...
در داستان «تفنگ چوبی» میشنویم که:
ایرج و پری دخت که پدر و مادر سینا 13 ساله هستند، به همراه منصور، برادر پری دخت که عازم جبهه است، به ایستگاه قطار می آیند. در ایستگاه سینا را گم میکنند و به دنبال او به همه کوپه های قطار سر می زنند، ولی سینا را پیدا نمی کنند...
در داستان «کوپه ی دربست» می شنویم که:
عزیز، مجروح جنگ است و موجی شده و ترکشی در گردنش دارد. او به همراه عمو اسکندر، در ایستگاه قطار دنبال رضا و حجت از دوستان و هم جبههای هایشان، میگردند؛ در همین حین، حجت را پیدا میکند و موقعی که دنبال رضا میگردد، حالش بد می شود...
در داستان «کوپه ی شماره ی 13» می شنویم که:
حاج صادق، تاجر است برای فریب قاضی (حاج آقا طباطبایی) و ترخیص کالای قاچاقش، به ظاهر عازم جبهه میشود. دو همسر او یعنی، منیر خانم (زن اول) و پرستو (زن دوم)، برای بدرقه اش به ایستگاه قطار می آیند. قرار است حاج صادق در ایستگاه بعدی از قطار پیاده شود و فقط به ظاهر اعزام به جبهه را در سوابقش داشته باشد...
در ماجرای «نبات تلخ» می شنویم که:
محمود خبرنگار جنگ است و همراه همسرش، سوری، عازم اهواز می شود. البته سوری قرار است نیمه ی راه پیاده شود و به خانه ی عمویش برود. سوری از مبارزان زمان انقلاب بوده که توسط ساواک شکنجه شده است، به همین دلیل ناراحتی عصبی دارد. محمود برای آرامش حال سوری بلیت کوپه ی دربست خریده، اما...
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
-
-
-
نظری ثبت نشده است