- 7672
- 1000
- 1000
- 1000
چند خط تا بهشت
سعید رزمندهی نوجوانی است که با موتور، دوست مجروحش را به بیمارستان میرساند. او در راه از هرکسی سراغ آمبولانس را میگیرد تا با خود به خط مقدم ببرد و به بقیهی مجروحان کمک کند، اما هیچ آمبولانسی در بیمارستان نیست تا اینکه ...
از ایرانصدا بشنوید
اسفندیار با آمبولانس کهنه و قراضه اش سر میرسد و قبول میکند تا با سعید به خط مقدم برگردد. در آنجا رامین و چند مجروح دیگر را سوار ماشین میکنند و با آنها به طرف اهواز برمیگردند. رامین که خیلی حال خوشی ندارد، از اسفندیار میخواهد تا به او قولی بدهد؛ اما اسفندیار به حرفهای رامین توجهی نمیکند تا به اهواز میرسند.
در تهران نازنین، خواهر رامین، مدام نگران برادرش است و به دوستش فهیمه میگوید این بار که رامین به تهران برگردد به او اجازه نمیدهد تا دوباره به جبهه برود و شرایط مهاجرتشان از ایران را فراهم میکند تا زودتر کشور را ترک کنند.
اسفندیار، رامین و چند مجروح دیگر را تا بیمارستان میرساند، اما رامین قبل از رسیدن به بیمارستان شهید میشود و اسفندیار تصمیم میگیرد که کیف او را حتماً به دست خواهرش برساند. کیف رامین پر از نامهها و وصیت نامه های هم رزمانش است.
اسفندیار بالاخره خانه نازنین را پیدا میکند، اما وقتی به آنجا میرسد که نازنین در خانه نیست. اسفندیار با آقای فیروزی صحبت میکند و میگوید که از اهواز برای نازنین امانتی آورده که فقط باید به دست خودش برساند. او همان جا منتظر می ماند.
دو هفته از شهادت رامین می گذرد و نازنین برای رفتن از ایران مصمم تر میشود و تصمیم میگیرد که دیگر هیچ وقت سر کار نرود.
اسفندیار که هنوز در تهران است، باز هم آقای فیروزی را واسطه میکند تا بتواند نازنین را ببیند و کیف را به او بدهد. آقای فیروزی با نازنین صحبت میکند و از او خواهش میکند که این بار اسفندیار را ببیند و با او صحبت کند. نازنین تصمیم میگیرد که زودتر نامهها را تحویل کسی بدهد تا درگیر خواندن آنها نشود، اما وقتی یکی از آنها را باز میکند و گذرا چند خط از آن را میخواند، ناخواسته درگیرشان شده و نمی تواند از خواندن نامه ها دست بردارد، به خصوص وقتی که در هر کدام از نوشته ها نشانه ای از رامین پیدا میکند، علاقهمندتر می شود.
او به زودی میفهمد که دست خط یکی از وصیتنامهها شباهت زیادی به دست خط حمید، پسرخانم و آقای فیروزی، دارد و نامههای او هم بین دیگر نامهها است. نازنین متوجه میشود که حمید شهید شده و نمی داند برای دادن خبر شهادت و وصیتنامه های حمید به خانواده اش چه کند.
فهیمه، دوست نازنین، از او میخواهد که این خبر را ابتدا به آقای فیروزی بدهد، چون او آدم منطقی ای است و احتمالاً راحت تر این قضیه را میپذیرد...
در تهران نازنین، خواهر رامین، مدام نگران برادرش است و به دوستش فهیمه میگوید این بار که رامین به تهران برگردد به او اجازه نمیدهد تا دوباره به جبهه برود و شرایط مهاجرتشان از ایران را فراهم میکند تا زودتر کشور را ترک کنند.
اسفندیار، رامین و چند مجروح دیگر را تا بیمارستان میرساند، اما رامین قبل از رسیدن به بیمارستان شهید میشود و اسفندیار تصمیم میگیرد که کیف او را حتماً به دست خواهرش برساند. کیف رامین پر از نامهها و وصیت نامه های هم رزمانش است.
اسفندیار بالاخره خانه نازنین را پیدا میکند، اما وقتی به آنجا میرسد که نازنین در خانه نیست. اسفندیار با آقای فیروزی صحبت میکند و میگوید که از اهواز برای نازنین امانتی آورده که فقط باید به دست خودش برساند. او همان جا منتظر می ماند.
دو هفته از شهادت رامین می گذرد و نازنین برای رفتن از ایران مصمم تر میشود و تصمیم میگیرد که دیگر هیچ وقت سر کار نرود.
اسفندیار که هنوز در تهران است، باز هم آقای فیروزی را واسطه میکند تا بتواند نازنین را ببیند و کیف را به او بدهد. آقای فیروزی با نازنین صحبت میکند و از او خواهش میکند که این بار اسفندیار را ببیند و با او صحبت کند. نازنین تصمیم میگیرد که زودتر نامهها را تحویل کسی بدهد تا درگیر خواندن آنها نشود، اما وقتی یکی از آنها را باز میکند و گذرا چند خط از آن را میخواند، ناخواسته درگیرشان شده و نمی تواند از خواندن نامه ها دست بردارد، به خصوص وقتی که در هر کدام از نوشته ها نشانه ای از رامین پیدا میکند، علاقهمندتر می شود.
او به زودی میفهمد که دست خط یکی از وصیتنامهها شباهت زیادی به دست خط حمید، پسرخانم و آقای فیروزی، دارد و نامههای او هم بین دیگر نامهها است. نازنین متوجه میشود که حمید شهید شده و نمی داند برای دادن خبر شهادت و وصیتنامه های حمید به خانواده اش چه کند.
فهیمه، دوست نازنین، از او میخواهد که این خبر را ابتدا به آقای فیروزی بدهد، چون او آدم منطقی ای است و احتمالاً راحت تر این قضیه را میپذیرد...
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان