- 10077
- 1000
- 1000
- 1000
داوطلبان مرگ
«مک لندر» و «استیو» با هم دوست هستند؛ مک به استیو می گوید که اوضاع کاری اصلاً روبهراه نیست و او مجبور است درِ شرکت را ببندد؛ او معتقد است که شرکتهای کوچکی مثل آنها قربانی جنگ آمریکا و عراق شده اند. شرکت ماشین چمنزنی او تحت فشار است.
از ایرانصدا بشنوید
استیو به او پیشنهاد جدیدی میدهد، پیشنهادی که استیو در آن نقش دلال را دارد و معتقد است که سود سرشاری برای مک دارد.
او به مک پیشنهاد میدهد که با شرکتهای اسحلهسازی همکاری کند و سود سرشاری داشته باشد. وی برای طرح پیشنهادش از مک یک چک 90 هزاردلاری میخواهد تا بعد از آن برایش قرارداد را تنظیم کند. مک مقاومت میکند و میگوید قبل از دیدن قرارداد و چشمبسته هیچ چکی به او نمیدهد، اما استیو با او اتمامحجت میکند درصورتیکه تا فردا چک را به او ندهد، هیچ چیزی درباره پیشنهاد کاری پرسودش به او نخواهد گفت.
مک درنهایت به این نتیجه میرسد که بهتر است با شرکتهای اسحلهسازی همکاری کند و وقت آن است که از مزایای جنگ چیزی به دست بیاورد، چه از طریق استیو یا کس دیگری!
از طرفی «فرناندو سانچز» که یکی از تراشکاران شرکت است و سه سال برای مک کار کرده، به خاطر شرایط بد کاری، اخراج میشود. فرناندو سیاهپوست است و فکر میکند به همین دلیل است که او را اخراج کردهاند. همسر او باردار است و فرناندو به او نگفته که بیکار شده است و با توجه به شرایط کنونی زندگیشان نگرانی زیادی برای این مسأله دارد.
فرناندو برای پیداکردن کار جدید، به دوستش «سیمون» رو میاندازد. سیمون از او میخواهد که رانندهی کامیون شود؛ درآمد این شغل بسیار بیشتر از قبل است؛ اما او نمیداند این کامیونها چه چیزی را جابهجا میکنند.
چند روز بعد او کارش را آغاز میکند و درحالی که خیلی از شرایط جدید راضی است، از طرف پلیس بزرگراه به او اخطار ایست داده میشود و پس از بازرسی مشخص میشود که بار کامیون، مواد مخدر (کوکائین) است. فرناندو زندانی میشود و همسرش «ماریا» از او طلاق میگیرد.
در زندان، استیو از طرف مک لاندر به ملاقات فرناندو میرود و به او پیشنهاد جدیدی میدهد؛ پیشنهادی که درواقع یک معاملهی تجاری است.
آنها تصمیم گرفتهاند 200 نفر از کارکنان کارخانه تسلیحاتسازی لندر را به شکل داوطلبانه (ظاهراً) به عراق اعزام کنند و از این طریق سهام کارخانهی جدید خود را تا 30 درصد افزایش دهند.
فرناندو به عراق اعزام می شود و از نزدیک با فجایع جنگ آشنا می شود...
او به مک پیشنهاد میدهد که با شرکتهای اسحلهسازی همکاری کند و سود سرشاری داشته باشد. وی برای طرح پیشنهادش از مک یک چک 90 هزاردلاری میخواهد تا بعد از آن برایش قرارداد را تنظیم کند. مک مقاومت میکند و میگوید قبل از دیدن قرارداد و چشمبسته هیچ چکی به او نمیدهد، اما استیو با او اتمامحجت میکند درصورتیکه تا فردا چک را به او ندهد، هیچ چیزی درباره پیشنهاد کاری پرسودش به او نخواهد گفت.
مک درنهایت به این نتیجه میرسد که بهتر است با شرکتهای اسحلهسازی همکاری کند و وقت آن است که از مزایای جنگ چیزی به دست بیاورد، چه از طریق استیو یا کس دیگری!
از طرفی «فرناندو سانچز» که یکی از تراشکاران شرکت است و سه سال برای مک کار کرده، به خاطر شرایط بد کاری، اخراج میشود. فرناندو سیاهپوست است و فکر میکند به همین دلیل است که او را اخراج کردهاند. همسر او باردار است و فرناندو به او نگفته که بیکار شده است و با توجه به شرایط کنونی زندگیشان نگرانی زیادی برای این مسأله دارد.
فرناندو برای پیداکردن کار جدید، به دوستش «سیمون» رو میاندازد. سیمون از او میخواهد که رانندهی کامیون شود؛ درآمد این شغل بسیار بیشتر از قبل است؛ اما او نمیداند این کامیونها چه چیزی را جابهجا میکنند.
چند روز بعد او کارش را آغاز میکند و درحالی که خیلی از شرایط جدید راضی است، از طرف پلیس بزرگراه به او اخطار ایست داده میشود و پس از بازرسی مشخص میشود که بار کامیون، مواد مخدر (کوکائین) است. فرناندو زندانی میشود و همسرش «ماریا» از او طلاق میگیرد.
در زندان، استیو از طرف مک لاندر به ملاقات فرناندو میرود و به او پیشنهاد جدیدی میدهد؛ پیشنهادی که درواقع یک معاملهی تجاری است.
آنها تصمیم گرفتهاند 200 نفر از کارکنان کارخانه تسلیحاتسازی لندر را به شکل داوطلبانه (ظاهراً) به عراق اعزام کنند و از این طریق سهام کارخانهی جدید خود را تا 30 درصد افزایش دهند.
فرناندو به عراق اعزام می شود و از نزدیک با فجایع جنگ آشنا می شود...
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
آسیب ها
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان