- 11080
- 1000
- 1000
- 1000
گمشدهی هشتاد جهان
«ایلیا منصوری» کارشناس آموزشی یک سازمان دولتی است که پس از بازگشت از همایش آموزشی شیراز، گزارشی برای ارائه به رئیسش تنظیم می کند. او به همراه دوست و همکارش، ناصر یگانه، در راه کرج دچار سانحه رانندگی می شوند و ...
از ایرانصدا بشنوید
ایلیا با وجود اینکه بیهوش است، فعالیت مغزی شدیدی از خود بروز می دهد که برای پزشک معالجش، دکتر حسن زاده، مایه تعجب است، اما وی در این اتفاق وارد فضای دیگری شده است.
او در این ناهوشیاری براثر آسیب مغزی، خود را در قالب مردی به نام «اوساک» می بیند که در اواخر دوره هخامنشی به همراه همسرش «یوتاب»، خواهر آریوبرزن، سردار نامی ایران، در تنگه ای به نام پارس راه را بر اسکندر مقدونی می بندند. اسکندر با خیانت چوپانی به نام «لیبانی» خود را به آریوبرزن می رساند و او را محاصره می کند؛ اما آریوبرزن و همراهانش از حلقه محاصره می گریزند...
ایلیا در تصورات و توهمات خود غرق است و نمیداند که این طرف ماجرا، دکتر حسنزاده با پزشکان متخصص دیگر، پروندهی پیچیده وی را بررسی می کنند و درباره فعالیت شدید مغزی او به نتیجهای نمیرسند.
پروانه، همسر ایلیا، نیز در انتظار است؛ اما او دوباره وارد توهمی جدید می شود و در قالب «شیرزاد»، از یاران رستم فرخزاد، فرمانده ارتش ایران، در اواخر دوره ساسانی در زمان حرکت می کند. شخصیتی به نام «محمد» در جریان حمله ی مغولان به ایران و «مهرعلی» در زمان مشروطه، از دیگر شخصیتهایی است که ایلیا خود را به جای آنها می بیند. هر کدام از این افراد در جنگهای زمان خود به نحوی تأثیرگذار بودهاند. حالا چهل روز از آن تصادف و بیهوشی ایلیا می گذرد... آیا، عاقبت ایلیا منصوری به هوش خواهد آمد؟
آیا او به زمان و مکان امروزی خود بازخواهد گشت؟
آیا تصورات ایلیا در اغما میماند یا به روزگار امروز او پیوند میخورد؟
او در این ناهوشیاری براثر آسیب مغزی، خود را در قالب مردی به نام «اوساک» می بیند که در اواخر دوره هخامنشی به همراه همسرش «یوتاب»، خواهر آریوبرزن، سردار نامی ایران، در تنگه ای به نام پارس راه را بر اسکندر مقدونی می بندند. اسکندر با خیانت چوپانی به نام «لیبانی» خود را به آریوبرزن می رساند و او را محاصره می کند؛ اما آریوبرزن و همراهانش از حلقه محاصره می گریزند...
ایلیا در تصورات و توهمات خود غرق است و نمیداند که این طرف ماجرا، دکتر حسنزاده با پزشکان متخصص دیگر، پروندهی پیچیده وی را بررسی می کنند و درباره فعالیت شدید مغزی او به نتیجهای نمیرسند.
پروانه، همسر ایلیا، نیز در انتظار است؛ اما او دوباره وارد توهمی جدید می شود و در قالب «شیرزاد»، از یاران رستم فرخزاد، فرمانده ارتش ایران، در اواخر دوره ساسانی در زمان حرکت می کند. شخصیتی به نام «محمد» در جریان حمله ی مغولان به ایران و «مهرعلی» در زمان مشروطه، از دیگر شخصیتهایی است که ایلیا خود را به جای آنها می بیند. هر کدام از این افراد در جنگهای زمان خود به نحوی تأثیرگذار بودهاند. حالا چهل روز از آن تصادف و بیهوشی ایلیا می گذرد... آیا، عاقبت ایلیا منصوری به هوش خواهد آمد؟
آیا او به زمان و مکان امروزی خود بازخواهد گشت؟
آیا تصورات ایلیا در اغما میماند یا به روزگار امروز او پیوند میخورد؟
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان