- 6993
- 1000
- 1000
- 1000
وقتی عشق لبخند می زند
ایلیا علوی، پس از سال ها زندگی در سوئد، به ایران می آید. مرتضی حیاتی که پدرش، از دوستان و هم رزمان پدر ایلیا بوده است، در فرودگاه به استقبالش می رود...
از ایرانصدا بشنوید
ایلیا پسر سردار علی علوی است که در عملیات فتح المبین به شهادت رسید. رسول، پدر مرتضی، از هم رزمان او بوده و ماجرای شهادت پدرش را برای ایلیا تعریف می کند.
او می گوید که علی جزء شهدای مفقود الاثری است که گروه تفحص فقط پلاک وی را پیدا کرده اند. در این میان، ایلیا در هتلی واقع در محله ی قلهک تهران، مستقر می شود.
در دومین روز اقامتش، کتابی با عنوان «لشکر خوبان» و موضوع دفاع مقدس، به دستش می رسد که خاطراتی از رزمندگان گردان عاشوراست. او و مرتضی نمی دانند این کتاب از طرف چه کسی برایش فرستاده شده است.
این کتاب ها با محوریت موضوعیِ دفاع مقدس، مدام از سوی فردی ناشناس برای ایلیا فرستاده می شود.
ازطرفی رسول، پدر مرتضی که از جانبازان شیمیایی است، همراه مرتضی به هتل می رود تا ایلیا را به خانه شان ببرند؛ اما ایلیا در هتل نیست و از صبح هم کسی از او خبری ندارد. این موضوع موجب می شود که حال رسول، پدر مرتضی، بد شود.
او می گوید که علی جزء شهدای مفقود الاثری است که گروه تفحص فقط پلاک وی را پیدا کرده اند. در این میان، ایلیا در هتلی واقع در محله ی قلهک تهران، مستقر می شود.
در دومین روز اقامتش، کتابی با عنوان «لشکر خوبان» و موضوع دفاع مقدس، به دستش می رسد که خاطراتی از رزمندگان گردان عاشوراست. او و مرتضی نمی دانند این کتاب از طرف چه کسی برایش فرستاده شده است.
این کتاب ها با محوریت موضوعیِ دفاع مقدس، مدام از سوی فردی ناشناس برای ایلیا فرستاده می شود.
ازطرفی رسول، پدر مرتضی که از جانبازان شیمیایی است، همراه مرتضی به هتل می رود تا ایلیا را به خانه شان ببرند؛ اما ایلیا در هتل نیست و از صبح هم کسی از او خبری ندارد. این موضوع موجب می شود که حال رسول، پدر مرتضی، بد شود.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان