- 11508
- 1000
- 1000
- 1000
ارثیه
دو پیرزن به نامهای گریس و فلورانس، ملکی از برادرزادهشان (والتر) به ارث برده اند. والتر چندسالی را بی خبر از خانواده و فامیل، به کارهای غیرقانونی مشغول بوده و درنهایت به طرز مشکوکی به قتل رسیده است.
از ایرانصدا بشنوید
گریس و فلورانس، علاقهی عجیبی به کتابهای پلیسی و جنایی دارند و با توجه به اینکه خودشان یک کتاب فروشی کوچک را اداره میکنند، کتابهای پلیسی زیادی خواندهاند و به شدت دوست دارند که از هر معمایی سردربیارند.
آنها به دفتر آقای بینگهام، مشاور حقوقی املاک و بیمه، در شهر میلواکی میرسند. بینگهام خیلی اصرار دارد که دو پیرزن ملک موروثیشان را بفروشند و از شرش خلاص شوند؛ ولی آنها حاضر به این کار نیستند و می گویند برای این خانه ی بزرگ برنامههای زیادی دارند و میخواهند آن را تبدیل به خانهی هنرمندان کنند.
بینگهام، بعد از اینکه موقتاً پیرزنها را به هتلی میفرستد، پیش رئیسش هری گوردون (سردسته ی خلافکاران شهر) میرود و مسئله ی بیمیلی پیرزنها را به فروش خانه با او در میان میگذارد.
هری گوردون که درواقع قاتل اصلی والتر محسوب میشود، نگران اسناد و مدارکی است که والتر سابقاً در خانهاش پنهان کرده است. او میترسد که پای پیرزنها به آن خانه باز شود و اسناد و مدارک را پیدا کنند و پرده از راز جنایتهایش برداشته شود.
بینگهام به هری قول میدهد که همه تلاشش را بکند که پیرزنها راضی به فروختن خانه شوند.
پیرزنها که با نقشهی بینگهام، شب اول را در یک هتل و دور از خانهی موروثی سر کردهاند، حالا شک و تردیدشان به اصرار بینگهام برای فروش خانه بیشتر شده است. از آنجا که هیچوقت قاتل برادزاده شان پیدا نشده است، آنها خود تصمیم می گیرند که راز قتل برادرزاده ی ناخلفشان را برملا کنند.
از طرف دیگر گوردون و بینگهام همچنان بهدنبال ترفندهایی هستند که پیرزنان را وادار به فروش خانه موروثی کنند. پیرزنها برای بار دوم به دفتر بینگهام میروند و با وجود امتناع بینگهام، کلید خانه را از او میگیرند و میروند. هری که به شدت عصبانی شده است، اعلام می کند که برای آن دو پیرزن نقشه ای دارد.
شب هنگام، دو پیرزن واردخانه ی والتر می شوند و از دیدن لوازم قیمتی خانه شگفتزده شده و ناگهان صدای پای یک نفر را از اتاقهای بالا میشوند.
فلورانس اصرار دارد که موضوع را با پلیس در میان بگذارند؛ اما گریس اصرار دارد که از تجربههایی که از خواندن کتابهای پلیسی به دست آوردهاند، کمک بگیرند و دزد را به دام بیندازند.
آنها پشت در اتاق متوجه مرد قوی هیکل و زشت چهرهای میشوند که مشغول جستوجوی کمد گنجههاست. آنها کفشهایشان را از پایشان بیرون می آورند و مسلح میشوند که با دزد مقابله کنند!
پیرزنها با ضربههای مهلک لنگه کفش، «تینی تیکنر» را از پا درمیآروند و بیهوشش میکنند و دست و پای او را محکم به میز میبندند.
از طرف دیگر هری و بینگهام، از همه جا بیخبر، منتظرند که ببینند پیرزنها در صورت رو به رو شدن با چهرهی ترسناک تیکنر، چه عکسالعملی نشان میدهند.
برخلاف انتظار گوردون، پیرزنها در تماس تلفنی عنوان می کنند که همه چی رو به راه است و مشکلی نیست.
آنها از دست گیری تینکر، به عنوان یک فرصت طلایی استفاده میکنند و گوردون تصمیم میگیرد علیه آنها وارد عمل شود و به سراغ پیرزنها برود. او همچنان میترسد که دست پیرزنها به مدارک و اسنادی برسد که والتر در آن خانه پنهان کرده است.
تیکنر به هوش می آید و پیرزن ها به شکلی حرفه ای او را بازجویی می کنند و متوجه می شوند که والتر به دستور گوردون قتل رسیده است...
پیرزنها در اوج بازجویی از تینی، متوجه ورود گوردون میشوند...
آنها به دفتر آقای بینگهام، مشاور حقوقی املاک و بیمه، در شهر میلواکی میرسند. بینگهام خیلی اصرار دارد که دو پیرزن ملک موروثیشان را بفروشند و از شرش خلاص شوند؛ ولی آنها حاضر به این کار نیستند و می گویند برای این خانه ی بزرگ برنامههای زیادی دارند و میخواهند آن را تبدیل به خانهی هنرمندان کنند.
بینگهام، بعد از اینکه موقتاً پیرزنها را به هتلی میفرستد، پیش رئیسش هری گوردون (سردسته ی خلافکاران شهر) میرود و مسئله ی بیمیلی پیرزنها را به فروش خانه با او در میان میگذارد.
هری گوردون که درواقع قاتل اصلی والتر محسوب میشود، نگران اسناد و مدارکی است که والتر سابقاً در خانهاش پنهان کرده است. او میترسد که پای پیرزنها به آن خانه باز شود و اسناد و مدارک را پیدا کنند و پرده از راز جنایتهایش برداشته شود.
بینگهام به هری قول میدهد که همه تلاشش را بکند که پیرزنها راضی به فروختن خانه شوند.
پیرزنها که با نقشهی بینگهام، شب اول را در یک هتل و دور از خانهی موروثی سر کردهاند، حالا شک و تردیدشان به اصرار بینگهام برای فروش خانه بیشتر شده است. از آنجا که هیچوقت قاتل برادزاده شان پیدا نشده است، آنها خود تصمیم می گیرند که راز قتل برادرزاده ی ناخلفشان را برملا کنند.
از طرف دیگر گوردون و بینگهام همچنان بهدنبال ترفندهایی هستند که پیرزنان را وادار به فروش خانه موروثی کنند. پیرزنها برای بار دوم به دفتر بینگهام میروند و با وجود امتناع بینگهام، کلید خانه را از او میگیرند و میروند. هری که به شدت عصبانی شده است، اعلام می کند که برای آن دو پیرزن نقشه ای دارد.
شب هنگام، دو پیرزن واردخانه ی والتر می شوند و از دیدن لوازم قیمتی خانه شگفتزده شده و ناگهان صدای پای یک نفر را از اتاقهای بالا میشوند.
فلورانس اصرار دارد که موضوع را با پلیس در میان بگذارند؛ اما گریس اصرار دارد که از تجربههایی که از خواندن کتابهای پلیسی به دست آوردهاند، کمک بگیرند و دزد را به دام بیندازند.
آنها پشت در اتاق متوجه مرد قوی هیکل و زشت چهرهای میشوند که مشغول جستوجوی کمد گنجههاست. آنها کفشهایشان را از پایشان بیرون می آورند و مسلح میشوند که با دزد مقابله کنند!
پیرزنها با ضربههای مهلک لنگه کفش، «تینی تیکنر» را از پا درمیآروند و بیهوشش میکنند و دست و پای او را محکم به میز میبندند.
از طرف دیگر هری و بینگهام، از همه جا بیخبر، منتظرند که ببینند پیرزنها در صورت رو به رو شدن با چهرهی ترسناک تیکنر، چه عکسالعملی نشان میدهند.
برخلاف انتظار گوردون، پیرزنها در تماس تلفنی عنوان می کنند که همه چی رو به راه است و مشکلی نیست.
آنها از دست گیری تینکر، به عنوان یک فرصت طلایی استفاده میکنند و گوردون تصمیم میگیرد علیه آنها وارد عمل شود و به سراغ پیرزنها برود. او همچنان میترسد که دست پیرزنها به مدارک و اسنادی برسد که والتر در آن خانه پنهان کرده است.
تیکنر به هوش می آید و پیرزن ها به شکلی حرفه ای او را بازجویی می کنند و متوجه می شوند که والتر به دستور گوردون قتل رسیده است...
پیرزنها در اوج بازجویی از تینی، متوجه ورود گوردون میشوند...
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان