- 18099
- 1000
- 1000
- 1000
در مکانی خلوت
دیکس استیل، فیلمنامهنویس مشهور که مدتها دست به قلم نبرده، شبانه با اتومبیلش در خیابانهای خلوت شهر در حرکت است. از عکسالعملهای دیکس با رادیوی اتومبیلش پیداست که او فردی تندخود و عصبی است.
از ایرانصدا بشنوید
عصبی بودن دیکس شاید به دلیل ناتوانی در نوشتن باشد و شاید برعکس، به علت عصبی بودن نتوانسته دست به قلم ببرد.
دیکس پشت چراغ قرمز توقف میکند؛ زنی در اتومبیل دیگر دیکس را شناخته و با او شروع به صحبت میکند، اما همسرش با عصبانیت از دیکس میخواهد جلوتر، بعد از چراغ راهنما، بایستد تا حقش را کف دستش بگذارد.
دیکس همانجا، پشت چراغ قرمز، را مناسب دعوا میداند و به همین منظور پیاده میشود اما مرد با اتومبیلش پا به فرار میگذارد.
دیکس به محل تجمع کارکنان کمپانی کلمبیا میرود. «مِل»، مشاور دیکس، از او میخواهد کتابی را که برای او آورده، از منشی مدیر هتل بگیرد و با خواندن آن فیلمنامه ای برای تهیه کنندهای به نام «برودی» بنویسد.
همان شب دیکس در هتل با مشت به چانهی تهیهکنندهای به اسم «جونیور» میزند؛ چون جونیور به بازیگر پیری به نام «چارلی» اهانت کرده است.
منشی کتاب را برای دیکس میآورد. دیکس او را به خانهاش دعوت میکند، تا منشی که کتاب را خوانده، داستان را برایش تعریف کند.
خانم «میلدرِد» ساعت 12:30 شب، بعد از تعریف داستان آلیسا بروس، از دیکس خداحافظی و آنجا را ترک میکند. ساعت پنج صبح، «باب»، گروهبان پلیس، دیکس را از خواب بیدار میکند و از او میخواهد به ادارهی پلیس برود.
در ادارهی پلیس، سربازرس «لانچر» بعد از شنیدن ماجرای رفتن خانم میل درد ادگینسون به خانهی دیکس استیل، به دیکس خبر میدهد که خانم میلدرد شب گذشته بین ساعت 12:30 تا 1:00 به قتل رسیده است.
سربازرس لانچر، سوفیا تورن، همسایهی دیکس استیل را به عنوان شاهد به دفترش احضار میکند. سوفی که دو روز قبل خانهی روبهرویی دیکس را اجاره کرده، به سربازرس میگوید که میلدرد را ساعت 12:30 دیده که از دیکس خداحافظی کرده و آنجا را ترک کرده است.
دیکس در برگشت به خانه، در حیاط با مِل روبهرو میشود. مل به قتل منشی مشکوک است و میخواهد حقیقت قتل منشی را از زبان دیکس بشنود؛ اما دیکس از او دربارهی دختری به نام سوفیا میپرسد تا اینکه...
* دورتی هیوز یک نویسنده جرم و جنایت آمریکایی و منتقد ادبی بود. هیوز چهارده رمان جنایی و کاراگاهی نوشته است او برای رمان ها در یک مکان تنهایی (1947) و سوار اسب صورتی (1946) شناخته شده است.
نویسنده تصویری روان شناختی از یک قاتل و ستمکار سریال زنانه را به تصویر می کشد، و مخالفت سازمان یافته را به سوسیالیسم توسط جامعه آمریکایی آن زمان نشان می دهد.
همچنین، در مکانی پرت یا در مکانی خلوت (انگلیسی: In a Lonely Place) فیلمی در سبک درام و رمانتیک به کارگردانی نیکلاس ری است که در سال 1950 منتشر شد.
در سال 2015 طی نظرسنجی از 62 منتقد فیلم، فهرستی از صد فیلم برتر سینمای آمریکا را منتشر شد که این فیلم در رده 89 قرار داشت.
دیکس پشت چراغ قرمز توقف میکند؛ زنی در اتومبیل دیگر دیکس را شناخته و با او شروع به صحبت میکند، اما همسرش با عصبانیت از دیکس میخواهد جلوتر، بعد از چراغ راهنما، بایستد تا حقش را کف دستش بگذارد.
دیکس همانجا، پشت چراغ قرمز، را مناسب دعوا میداند و به همین منظور پیاده میشود اما مرد با اتومبیلش پا به فرار میگذارد.
دیکس به محل تجمع کارکنان کمپانی کلمبیا میرود. «مِل»، مشاور دیکس، از او میخواهد کتابی را که برای او آورده، از منشی مدیر هتل بگیرد و با خواندن آن فیلمنامه ای برای تهیه کنندهای به نام «برودی» بنویسد.
همان شب دیکس در هتل با مشت به چانهی تهیهکنندهای به اسم «جونیور» میزند؛ چون جونیور به بازیگر پیری به نام «چارلی» اهانت کرده است.
منشی کتاب را برای دیکس میآورد. دیکس او را به خانهاش دعوت میکند، تا منشی که کتاب را خوانده، داستان را برایش تعریف کند.
خانم «میلدرِد» ساعت 12:30 شب، بعد از تعریف داستان آلیسا بروس، از دیکس خداحافظی و آنجا را ترک میکند. ساعت پنج صبح، «باب»، گروهبان پلیس، دیکس را از خواب بیدار میکند و از او میخواهد به ادارهی پلیس برود.
در ادارهی پلیس، سربازرس «لانچر» بعد از شنیدن ماجرای رفتن خانم میل درد ادگینسون به خانهی دیکس استیل، به دیکس خبر میدهد که خانم میلدرد شب گذشته بین ساعت 12:30 تا 1:00 به قتل رسیده است.
سربازرس لانچر، سوفیا تورن، همسایهی دیکس استیل را به عنوان شاهد به دفترش احضار میکند. سوفی که دو روز قبل خانهی روبهرویی دیکس را اجاره کرده، به سربازرس میگوید که میلدرد را ساعت 12:30 دیده که از دیکس خداحافظی کرده و آنجا را ترک کرده است.
دیکس در برگشت به خانه، در حیاط با مِل روبهرو میشود. مل به قتل منشی مشکوک است و میخواهد حقیقت قتل منشی را از زبان دیکس بشنود؛ اما دیکس از او دربارهی دختری به نام سوفیا میپرسد تا اینکه...
* دورتی هیوز یک نویسنده جرم و جنایت آمریکایی و منتقد ادبی بود. هیوز چهارده رمان جنایی و کاراگاهی نوشته است او برای رمان ها در یک مکان تنهایی (1947) و سوار اسب صورتی (1946) شناخته شده است.
نویسنده تصویری روان شناختی از یک قاتل و ستمکار سریال زنانه را به تصویر می کشد، و مخالفت سازمان یافته را به سوسیالیسم توسط جامعه آمریکایی آن زمان نشان می دهد.
همچنین، در مکانی پرت یا در مکانی خلوت (انگلیسی: In a Lonely Place) فیلمی در سبک درام و رمانتیک به کارگردانی نیکلاس ری است که در سال 1950 منتشر شد.
در سال 2015 طی نظرسنجی از 62 منتقد فیلم، فهرستی از صد فیلم برتر سینمای آمریکا را منتشر شد که این فیلم در رده 89 قرار داشت.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان