- 22561
- 1000
- 1000
- 1000
نفرین باسکرویل
«سر چارلز باسکرویل» شب هنگام، زمانی که برای پیاده روی به بیشهزار اطراف خانهاش میرود، به طور ناگهانی و بسیار غمانگیز دراثر سکتهی قلبی میمیرد.
از ایرانصدا بشنوید
دکتر «جیمز مورتیمر»، پزشک مخصوص باسکرویل، اعتقاد دارد که چیزی بیمارش را تا سرحدّ مرگ به وحشت انداخته و همین مسئله باعث مرگ ناگهانی او شده است.
او ادعا میکند که به هنگام بررسی کنار جسد، جای پای سگ بزرگی را دیده است و افسانهی سگ درندهای را یادآور میشود که تمام افراد این خانواده را به هلاکت رسانده است.
از سوی دیگر، «سِر هنری»، تنها وارث و بازمانده خانواده باسکرویل به لندن میآید تا به عمارت باسکرویل برود. شرلوک هولمز، از واتسون میخواهد در این سفر سر هنری را همراهی کند و مدتی در باسکرویل بماند و اوضاع را تحت نظر بگیرد. واتسون در باسکرویل با جک استپلتون (که خود را یک زیستشناس معرفی میکند) و خواهرش بریل استپلتون آشنا میشود. بریل به محض اینکه واتسون را میبیند، او را با سر هنری اشتباه میگیرد و با اصرار از او میخواهد که باسکرویل را ترک کند.
از سوی دیگر واتسون متوجه میشود که بارتیمور، پیشخدمت سِر هنری، سه شب متوالی است که پشت بالاترین پنجرهی عمارت باسکرویل میرود و با شمع به کسی در بیشهزار علامت میدهد.
واتسون متوجه میشود سر چارلز در شبی که به مرگ رسیده، نامهای از زنی به نام «لارا لاینز» دریافت کرده است، بنابراین راهی کام تریسی میشود تا با لارا ملاقات کند و در راه بازگشت با کسی مواجه میشود که انتظارش را نداشته: «هولمز».
هولمز از همان روز اولی که درگیر این ماجرا میشود، بی خبر از واتسون و سر هنری خود را در بیشه پنهان می کند تا بتواند آزادانه به تحقیقاتش بپردازد.
واتسون که از دیدن دوستش بسیار متعجب و درعین حال خوشحال شده، درصدد برمیآید آنچه را در این چند روز دیده و شنبده، گزارش بدهد که ... اتفاق بسیار غیرمنتظرهای رخ میدهد: سلدون، در فاصلهی کمی از آنها از صخرهای سقوط میکند و در دم میمیرد. شواهد نشان میدهد که سلدون بینوا از چنگ تازی خطرناکی فرار میکرده که به این سرنوشت دچار شده است...
****
درنده باسکرویل (به انگلیسی: The Hound of the Baskervilles) نام یک رمان جنایی است که به قلم «سر آرتور کانن دویل» نوشته شدهاست که سومین داستان بلند شرلوک هولمز محسوب میشود. درندهٔ باسکرویل را غالباً بهترین داستان بلند شرلوک هولمز میدانند. ابتدا از اوت 1901تا آوریل 1902 به صورت پاورقی ماهانه در مجلهٔ استرند در انگلستان و تقریباً همزمان (از سپتامبر 1901 تا مه 1902) در مجلهٔ استرند چاپ ایالات متحد هم منتشر شد. این اثر نخستین بار در 25 مارس 1902به صورت کتاب به چاپ رسید، یعنی قبل از آنکه آخرین قسمت آن در مجلهٔ استرند منتشر شود. نخستین چاپ کتاب در ایالات متحده نیز در آوریل 1902 منتشر شد و در عرض پنج روز پنجاه هزار نسخه از چاپ اول آن به فروش رفت. چاپ نخستین بخشهای این داستان در مجلهٔ استرند مردم را سخت به هیجان آورده بود، چون به نظر میرسید نشانهٔ بازگشت پیروز مندانهٔ هولمز از آغوش مرگ باشد. البته با خواندن کتاب مشخص میشد که موضوع به این صورت نیست؛ هولمز هنوز به زندگی بازنگشته بود و این فقط بخشی از خاطرات دکتر واتسن بود. با وجود فشارهای شدید اجتماعی، سِرآرتور کانن دویل هنوز اعتقاد داشت که کارآگاه مشهور همچنان باید در اعماق آبشار رایخن باخ بماند. سر آرتور کانن دویل این داستان را ،کوتاه مدت پس از بازگشت به خانه خود از آفریقای جنوبی، (جایی که او در زمان جنگ دوم بوئر به عنوان یک پزشک داوطلبانه در بیمارستان) مشغول به کار بود نوشت.
****
در مجموع 27 فیلم بر مبنای این داستان ساخته شده. هشت فیلم معروف این داستان عبارتند از:
1- در 1932 در انگلستان به کارگردانی گارت گوندری و با بازی رابرت رندل در نقش هولمز و فردریک لوید در نقش واتسن
2- در 1939 در ایالات متحده به کارگردانی سیدنی لنفیلد و با بازی بازیل رتبون در نقش هولمز و نیگل بروس در نقش واتسن
3- در 1959 در انگلستان به کارگردانی ترنس فیشر و با بازی پیتر کوشینگ در نقش هولمز و آندره مورل در نقش واتسن
4- در 1972 در ایالات متحده به کارگردانی باری کرین با بازی استوارت گرینجر در نقش هولمز و برنارد فاکس در نقش واتسن
5- در 1983 در انگلستان به کارگردانی داگلاس هیکاکس و با بازی یان ریچاردسن در نقش هولمز و دونالد چرچیل در نقش واتسن
6- در 1987 در انگلستان به کارگردانی برایان میلز و با بازی جرمی برت در نقش هولمز و ادوارد هاردویک در نقش واتسن
7- در 2000 در کانادا به کارگردانی رادنی گیبونز و با بازی مت فروئر در نقش هولمز و کنت ولش در نقش واتسن
8- در 2002 در انگلستان به کاگردانی دیوید آتوود و با بازی ریچارد روکسبرگ در نقش هولمز و یان هارت در نقش واتسن
او ادعا میکند که به هنگام بررسی کنار جسد، جای پای سگ بزرگی را دیده است و افسانهی سگ درندهای را یادآور میشود که تمام افراد این خانواده را به هلاکت رسانده است.
از سوی دیگر، «سِر هنری»، تنها وارث و بازمانده خانواده باسکرویل به لندن میآید تا به عمارت باسکرویل برود. شرلوک هولمز، از واتسون میخواهد در این سفر سر هنری را همراهی کند و مدتی در باسکرویل بماند و اوضاع را تحت نظر بگیرد. واتسون در باسکرویل با جک استپلتون (که خود را یک زیستشناس معرفی میکند) و خواهرش بریل استپلتون آشنا میشود. بریل به محض اینکه واتسون را میبیند، او را با سر هنری اشتباه میگیرد و با اصرار از او میخواهد که باسکرویل را ترک کند.
از سوی دیگر واتسون متوجه میشود که بارتیمور، پیشخدمت سِر هنری، سه شب متوالی است که پشت بالاترین پنجرهی عمارت باسکرویل میرود و با شمع به کسی در بیشهزار علامت میدهد.
واتسون متوجه میشود سر چارلز در شبی که به مرگ رسیده، نامهای از زنی به نام «لارا لاینز» دریافت کرده است، بنابراین راهی کام تریسی میشود تا با لارا ملاقات کند و در راه بازگشت با کسی مواجه میشود که انتظارش را نداشته: «هولمز».
هولمز از همان روز اولی که درگیر این ماجرا میشود، بی خبر از واتسون و سر هنری خود را در بیشه پنهان می کند تا بتواند آزادانه به تحقیقاتش بپردازد.
واتسون که از دیدن دوستش بسیار متعجب و درعین حال خوشحال شده، درصدد برمیآید آنچه را در این چند روز دیده و شنبده، گزارش بدهد که ... اتفاق بسیار غیرمنتظرهای رخ میدهد: سلدون، در فاصلهی کمی از آنها از صخرهای سقوط میکند و در دم میمیرد. شواهد نشان میدهد که سلدون بینوا از چنگ تازی خطرناکی فرار میکرده که به این سرنوشت دچار شده است...
****
درنده باسکرویل (به انگلیسی: The Hound of the Baskervilles) نام یک رمان جنایی است که به قلم «سر آرتور کانن دویل» نوشته شدهاست که سومین داستان بلند شرلوک هولمز محسوب میشود. درندهٔ باسکرویل را غالباً بهترین داستان بلند شرلوک هولمز میدانند. ابتدا از اوت 1901تا آوریل 1902 به صورت پاورقی ماهانه در مجلهٔ استرند در انگلستان و تقریباً همزمان (از سپتامبر 1901 تا مه 1902) در مجلهٔ استرند چاپ ایالات متحد هم منتشر شد. این اثر نخستین بار در 25 مارس 1902به صورت کتاب به چاپ رسید، یعنی قبل از آنکه آخرین قسمت آن در مجلهٔ استرند منتشر شود. نخستین چاپ کتاب در ایالات متحده نیز در آوریل 1902 منتشر شد و در عرض پنج روز پنجاه هزار نسخه از چاپ اول آن به فروش رفت. چاپ نخستین بخشهای این داستان در مجلهٔ استرند مردم را سخت به هیجان آورده بود، چون به نظر میرسید نشانهٔ بازگشت پیروز مندانهٔ هولمز از آغوش مرگ باشد. البته با خواندن کتاب مشخص میشد که موضوع به این صورت نیست؛ هولمز هنوز به زندگی بازنگشته بود و این فقط بخشی از خاطرات دکتر واتسن بود. با وجود فشارهای شدید اجتماعی، سِرآرتور کانن دویل هنوز اعتقاد داشت که کارآگاه مشهور همچنان باید در اعماق آبشار رایخن باخ بماند. سر آرتور کانن دویل این داستان را ،کوتاه مدت پس از بازگشت به خانه خود از آفریقای جنوبی، (جایی که او در زمان جنگ دوم بوئر به عنوان یک پزشک داوطلبانه در بیمارستان) مشغول به کار بود نوشت.
****
در مجموع 27 فیلم بر مبنای این داستان ساخته شده. هشت فیلم معروف این داستان عبارتند از:
1- در 1932 در انگلستان به کارگردانی گارت گوندری و با بازی رابرت رندل در نقش هولمز و فردریک لوید در نقش واتسن
2- در 1939 در ایالات متحده به کارگردانی سیدنی لنفیلد و با بازی بازیل رتبون در نقش هولمز و نیگل بروس در نقش واتسن
3- در 1959 در انگلستان به کارگردانی ترنس فیشر و با بازی پیتر کوشینگ در نقش هولمز و آندره مورل در نقش واتسن
4- در 1972 در ایالات متحده به کارگردانی باری کرین با بازی استوارت گرینجر در نقش هولمز و برنارد فاکس در نقش واتسن
5- در 1983 در انگلستان به کارگردانی داگلاس هیکاکس و با بازی یان ریچاردسن در نقش هولمز و دونالد چرچیل در نقش واتسن
6- در 1987 در انگلستان به کارگردانی برایان میلز و با بازی جرمی برت در نقش هولمز و ادوارد هاردویک در نقش واتسن
7- در 2000 در کانادا به کارگردانی رادنی گیبونز و با بازی مت فروئر در نقش هولمز و کنت ولش در نقش واتسن
8- در 2002 در انگلستان به کاگردانی دیوید آتوود و با بازی ریچارد روکسبرگ در نقش هولمز و یان هارت در نقش واتسن
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان