- 3574
- 1000
- 1000
- 1000
سایه های بلند جنگل
«رضا» در حوالی شهر «تالش» ماهیگیری میکند. او در املاک «سردار مقتدر» کار میکند. زمانی هم در قشون «میرزا کوچکخان» بودهاست، اما بابت بیماری همسرش مجبور به ترک قشون میشود.
از ایرانصدا بشنوید
رضا میشنود که قشون میرزا شکست خورده و از میرزا کوچکخان خبری نیست. بُلشویکها و دولتیها همدستی کرده بودند. مهندسی در قشون میرزا به نام «یان کینوفسکی» در جنگل آواره بود که «منصور» آدمِ خان او را پیدا کرده و به خانهی خان در تالش میبرد.
منصور آدم بدی نیست، اما خردهشیشه هم دارد. در قهوهخانهی «حاج ابراهیم» خبر میآورند که پسر «حاجی نور» کشته شده و جنازهاش در سردخانهی دولتی در رشت است... .
منصور آدم بدی نیست، اما خردهشیشه هم دارد. در قهوهخانهی «حاج ابراهیم» خبر میآورند که پسر «حاجی نور» کشته شده و جنازهاش در سردخانهی دولتی در رشت است... .
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان