- 8620
- 1000
- 1000
- 1000
پروژه
شرکت «بتن سازه» که سیاوش مدیرعامل آن است، در مناقصهی پروژهی تونل بزرگراه برنده شده است و او درصدد انجام مراحل اولیه اجرای کار است. زمانی که سیاوش سرگرم گفت وگو با مهندس ناظر است، زلیخا (نامزدش) در منزل منتظر اوست.
از ایرانصدا بشنوید
سیاوش چنان غرق در کار است که قرارش با زلیخا را فراموش میکند و زلیخا هم با او قهر میکند. پدر و مادر سیاوش، (آقا و خانم کاشانکی) همانند خود سیاوش از برندهشدن او در این مناقصه خوشحالاند.
از طرفی، عموی سیاوش از رودبار زنگ میزند و قرار میشود که روز بعد، او و پسرش (کوروش) برای خرید دو باب مغازه به تهران بیایند.
روز بعد، هنگام صرف صبحانه، کاشانکی و همسرش، از رادیو خبر زلزلهی رودبار را میشوند؛ زلزلهای که خرابیها و تلفات جانی بسیاری داشته است. آنها به رودبار زنگ میزنند اما کسی جواب نمیدهد و کاشانکی درنهایت درماندگی از سیاوش میخواهد که به رودبار بروند.
در این حادثه عمو و زن عموی سیاوش و پسر و دخترشان جان خود را از دست میدهند، اما نازنین (همسر کوروش) و پسر یک ساله و نیمهاش (بیژن) جان سالم به در میبرند.
آنها نازنین و پسرش را به تهران منتقل میکنند و سرپرستی آن دو و اموال عمو و کوروش را به عهده میگیرند.
بعد از حدود یکسال، فردی به نام «محمودی» که خود را تاجر و از دوستان کوروش معرفی میکند، به خواستگاری نازنین میآید. سیاوش بعد از تحقیق، موقعیت شغلی او را تأیید میکند و محمودی با حرفهایی که از رابطهی خود و کوروش میزند، آنها را دربارهی رابطهی خود متقاعد میکند.
سیاوش نظر موافق دارد، پس بقیه خانواده را متقاعد می کند و سرانجام نازنین به خواستگاری محمودی پاسخ مثبت میدهد.
محمودی با نازنین و پسرش «بیژن» رابطهی خوبی برقرار میکند تا آنجا که بیژن شدیداً به او وابسته میشود.
یک روز فردی به محمودی زنگ میزند و از او میخواهد که کارش را برای از بین بردن بیژن شروع کند. محمودی سخت مقاومت می کند و بالاخره در برابر تهدید آن مرد، میپذیرد که این کار را انجام بدهد.
چند روز بعد، نازنین و بیژن بدون محمودی، به پارک میروند که درآنجا، بیژن گم میشود. عکس بیژن را در روزنامهها چاپ میکنند. بعد از چاپ عکس، آن مرد دوباره تماس میگیرد و به محمودی تبریک میگوید؛ ولی محمودی اعلام میکند که او هیچ کاری در این زمینه انجام نداده است. پس بیژن کجاست و چه کسی او را دزدیده است؟!
چند روز بعد اتومبیلی عمداً به نازنین میزند و فرار میکند. با توجه به گمشدن بیژن و عمدی بودن تصادف، پلیس به ماجرا مشکوک میشود و این سؤال را مطرح میکند که از مرگ این مادر و فرزند، با توجه به اموال فراوان آنها چه کسی سود میبرد؟
از طرفی، عموی سیاوش از رودبار زنگ میزند و قرار میشود که روز بعد، او و پسرش (کوروش) برای خرید دو باب مغازه به تهران بیایند.
روز بعد، هنگام صرف صبحانه، کاشانکی و همسرش، از رادیو خبر زلزلهی رودبار را میشوند؛ زلزلهای که خرابیها و تلفات جانی بسیاری داشته است. آنها به رودبار زنگ میزنند اما کسی جواب نمیدهد و کاشانکی درنهایت درماندگی از سیاوش میخواهد که به رودبار بروند.
در این حادثه عمو و زن عموی سیاوش و پسر و دخترشان جان خود را از دست میدهند، اما نازنین (همسر کوروش) و پسر یک ساله و نیمهاش (بیژن) جان سالم به در میبرند.
آنها نازنین و پسرش را به تهران منتقل میکنند و سرپرستی آن دو و اموال عمو و کوروش را به عهده میگیرند.
بعد از حدود یکسال، فردی به نام «محمودی» که خود را تاجر و از دوستان کوروش معرفی میکند، به خواستگاری نازنین میآید. سیاوش بعد از تحقیق، موقعیت شغلی او را تأیید میکند و محمودی با حرفهایی که از رابطهی خود و کوروش میزند، آنها را دربارهی رابطهی خود متقاعد میکند.
سیاوش نظر موافق دارد، پس بقیه خانواده را متقاعد می کند و سرانجام نازنین به خواستگاری محمودی پاسخ مثبت میدهد.
محمودی با نازنین و پسرش «بیژن» رابطهی خوبی برقرار میکند تا آنجا که بیژن شدیداً به او وابسته میشود.
یک روز فردی به محمودی زنگ میزند و از او میخواهد که کارش را برای از بین بردن بیژن شروع کند. محمودی سخت مقاومت می کند و بالاخره در برابر تهدید آن مرد، میپذیرد که این کار را انجام بدهد.
چند روز بعد، نازنین و بیژن بدون محمودی، به پارک میروند که درآنجا، بیژن گم میشود. عکس بیژن را در روزنامهها چاپ میکنند. بعد از چاپ عکس، آن مرد دوباره تماس میگیرد و به محمودی تبریک میگوید؛ ولی محمودی اعلام میکند که او هیچ کاری در این زمینه انجام نداده است. پس بیژن کجاست و چه کسی او را دزدیده است؟!
چند روز بعد اتومبیلی عمداً به نازنین میزند و فرار میکند. با توجه به گمشدن بیژن و عمدی بودن تصادف، پلیس به ماجرا مشکوک میشود و این سؤال را مطرح میکند که از مرگ این مادر و فرزند، با توجه به اموال فراوان آنها چه کسی سود میبرد؟
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان