«منیره هاشمی» داستان «زیتون» را برای گروه سنی نوجوان نوشته و انتشارات سروش آن را منتشر کرده است.
از ایرانصدا بشنوید
گزیدهی کتاب
چند روز بود که فقط دلم میخواست الکی گریه کنم. الکیِ الکی که نه! من هم دلایل خودم را داشتم. آسمان گریهدار بود. صدای زنگ گوشی تلفن همراه مامان گریهدار بود. آهنگی که از تلویزیون پخش میشد، اشکم را درمیآورد. فکر کردن به اینکه شروع سه ماه تعطیلی است، هقهق گریهام را بلندتر میکرد.
مدرسه که میرفتم، نصف روز را با بچههای همسن خودم میگذراندم. در این نصف روز، گاهی میخندیدم.
تصمیم خودم را گرفته بودم. گفتم مینشینم روبهروی مامان و میگویم میخواهم بروم. یا میگوید برو، یا میگوید نرو. همین کار را کردم. وقتی آقا داریوش کتش را برداشت تا برود سر کوچه سیگار بخرد، از فرصت استفاده کردم. فقط در چنین مواقعی میتوانستم با مامان حرف بزنم... .
چند روز بود که فقط دلم میخواست الکی گریه کنم. الکیِ الکی که نه! من هم دلایل خودم را داشتم. آسمان گریهدار بود. صدای زنگ گوشی تلفن همراه مامان گریهدار بود. آهنگی که از تلویزیون پخش میشد، اشکم را درمیآورد. فکر کردن به اینکه شروع سه ماه تعطیلی است، هقهق گریهام را بلندتر میکرد.
مدرسه که میرفتم، نصف روز را با بچههای همسن خودم میگذراندم. در این نصف روز، گاهی میخندیدم.
تصمیم خودم را گرفته بودم. گفتم مینشینم روبهروی مامان و میگویم میخواهم بروم. یا میگوید برو، یا میگوید نرو. همین کار را کردم. وقتی آقا داریوش کتش را برداشت تا برود سر کوچه سیگار بخرد، از فرصت استفاده کردم. فقط در چنین مواقعی میتوانستم با مامان حرف بزنم... .
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان