- 6151
- 1000
- 1000
- 1000
از قلب تا دل
نگاهی به تاریخ بشر نشان میدهد که دستاوردهای انسان و تسهیلات فراوانی که زندگانی را برای او آسانتر کرده و دنیای بیرون او را تغییر داده است، در جهان درون او تأثیر چندانی نداشته است.
از ایرانصدا بشنوید
انسان موجودی با ساختاری متفاوت از دیگر موجودات است. به او توانایی انتخاب داده شده و ابزارهایی برای حرکت بهسوی تکامل. تصمیم و انتخاب با اوست، ولی در این راه رها نشده و برایش آموزشهای زیادی فراهم آورده شده است. اما بسیار بیشتر جذب جهان بیرون خود شده؛ جهانی که جذابیتهای مجازیاش او را مسخ کرده و آگاهی او را دربارهی حقایق جهان کاهش داده است.
برای آنکه فراموش نکنیم چهکسی هستیم و در کنار چهکسانی زندگی میکنیم، لازم است بدانیم که چهکسانی سازندهی این تاریخ درخشان و پربار بودهاند... .
واقعیت شناخت تاریخ پزشکی و بررسی زندگینامهی پزشکان با تاریخ شاهان و کشورگشایان متفاوت است. ما در سرزمین دیرپایی که مهد تمدن و فرهنگ و دانش و حکمت بوده است، زندگی میکنیم. ما بزرگانی چون بوعلی سینا و رازی داشتهایم؛ بنابراین باید هدفی مشترک در زنده نگاه داشتن و حفظ این تاریخ داشته باشیم.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«صبح روز چهارشنبه است و من باز با عشق اینکه میخواهم بهسوی بزرگی و عاشقی دیگر بروم، روزم را آغاز کردم. میخواهم به دیدار پروفسور دانشور بروم؛ انسانی که در راه هدفهای ارزشمندش سالخورده شده. آن روز چهارشنبه که من برای ملاقات و دیدارش رفتم، او در بستر بیماری بود؛ این مربوط به سال 1386 میشد، ولی خوشبختانه امروز که به ملاقاتش میرفتم، او خیلی بهتر بود.
او تنهاست؛ اما نه، او تنها نبود. در کنار او کوهی از علم و دانش و تجربه و خاطرات و ازخودگذشتگی بود. اما حس تنهایی را در ته چشمانش دیدم و این آرزو را در عمق چشمانش از کلامش خواندم که دلش میخواست باز میتوانست برخیزد و باز به مردم نیازمندِ این خاک خدمت کند... نشستم و شنیدم و بغضی غریب گلویم را فشرد و سعی کردم دانههای اشک را در حدقهی چشمم خفه کنم تا قطرات اشکم خاطرش را مکدر نکند و اعتمادبهنفسش را نگیرد و باید متذکر شوم که در این دنیای نامهربان بازهم میشود انسانیت را دید.»
برای آنکه فراموش نکنیم چهکسی هستیم و در کنار چهکسانی زندگی میکنیم، لازم است بدانیم که چهکسانی سازندهی این تاریخ درخشان و پربار بودهاند... .
واقعیت شناخت تاریخ پزشکی و بررسی زندگینامهی پزشکان با تاریخ شاهان و کشورگشایان متفاوت است. ما در سرزمین دیرپایی که مهد تمدن و فرهنگ و دانش و حکمت بوده است، زندگی میکنیم. ما بزرگانی چون بوعلی سینا و رازی داشتهایم؛ بنابراین باید هدفی مشترک در زنده نگاه داشتن و حفظ این تاریخ داشته باشیم.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«صبح روز چهارشنبه است و من باز با عشق اینکه میخواهم بهسوی بزرگی و عاشقی دیگر بروم، روزم را آغاز کردم. میخواهم به دیدار پروفسور دانشور بروم؛ انسانی که در راه هدفهای ارزشمندش سالخورده شده. آن روز چهارشنبه که من برای ملاقات و دیدارش رفتم، او در بستر بیماری بود؛ این مربوط به سال 1386 میشد، ولی خوشبختانه امروز که به ملاقاتش میرفتم، او خیلی بهتر بود.
او تنهاست؛ اما نه، او تنها نبود. در کنار او کوهی از علم و دانش و تجربه و خاطرات و ازخودگذشتگی بود. اما حس تنهایی را در ته چشمانش دیدم و این آرزو را در عمق چشمانش از کلامش خواندم که دلش میخواست باز میتوانست برخیزد و باز به مردم نیازمندِ این خاک خدمت کند... نشستم و شنیدم و بغضی غریب گلویم را فشرد و سعی کردم دانههای اشک را در حدقهی چشمم خفه کنم تا قطرات اشکم خاطرش را مکدر نکند و اعتمادبهنفسش را نگیرد و باید متذکر شوم که در این دنیای نامهربان بازهم میشود انسانیت را دید.»
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان