- 22544
- 1000
- 1000
- 1000
مرد دوم
گرک میسن، در یک بعدازظهر برفی، هنگام بازگشت به منزل، با شخصی درست شبیه خودش روبهرو میشود. گرک درابتدا بسیار وحشتزده میشود، اما سعی میکند دیدن همزادش را زائده توهم و خستگی بداند.
از ایرانصدا بشنوید
دقایقی بعد از این اتفاق وقتی به منزل میرسد، پدر گرک اظهار میکند که او را در محل کارش و در خیابان در حال پرسهزنی دیده است، درحالی که گرک آن روز محل کار خودش را ترک نکرده بود. گرک وحشتزده یاد موجودی که شیبه خودش بود میافتد.
فردای آن روز دوباره همزادش را میبیند و همزادش از عمل انتقال و یکی شدن آن دو صحبت می کند.
چند روز بعد، پدر گرک دوباره با او دعوای سختی میکند که چرا سر کارش نمیرود و توی خیابانها پرسه می زند. گرک که بسیار ناراحت شده است، از خانه بیرون میزند و در راه کلوپ دوباره همزادش را میبیند که میخواهد عمل انتقال را انجام دهد.
گرک متوجه اتفاقات عجیبی میشود و میفهمد دو نفر از دانشجوهای آرام و سربهزیر، کالج را آتش زدهاند. همان شب وقتی به منزل برمیگردد، مأموران پلیس را میبیند که به منزلشان آمدهاند و از او سؤالاتی درباره این که کجا بوده و چه کارهایی انجام میدهد، میپرسند. پلیسها او را متهم میکنند که از یک ساعتفروشی ساعتی را به سرقت برده است. آنها همچنین دربارهی بشقاب پرندهای که توسط یکی از مزرعهداران دیده شده است، صحبت میکنند.
همزاد گرک به او گفته بود که به جر خودش چهار نفر دیگر هم هستند، که قصد دارند عمل انتفال را انجام بدهند و متوجه می شود که آن دانشجوها هم احتمالاً به خاطر وجود همزادهایشان این کار را انجام دادهاند.
گرک از دوست و همکارش کمک میخواهد و همهچیز را برای او تعریف میکند، چراکه یکی از دوستان قدیمی گرک، هم در یک تصادف بسیاز عجیب میمیرد. گرک و مایک تصمیم میگیرند که به سراغ همزاد بروند و او را از نزدیک بینند، بنابراین گرک، داخل پارک رو ی صندلی منتظز دیدن او می شود.
فردای آن روز دوباره همزادش را میبیند و همزادش از عمل انتقال و یکی شدن آن دو صحبت می کند.
چند روز بعد، پدر گرک دوباره با او دعوای سختی میکند که چرا سر کارش نمیرود و توی خیابانها پرسه می زند. گرک که بسیار ناراحت شده است، از خانه بیرون میزند و در راه کلوپ دوباره همزادش را میبیند که میخواهد عمل انتقال را انجام دهد.
گرک متوجه اتفاقات عجیبی میشود و میفهمد دو نفر از دانشجوهای آرام و سربهزیر، کالج را آتش زدهاند. همان شب وقتی به منزل برمیگردد، مأموران پلیس را میبیند که به منزلشان آمدهاند و از او سؤالاتی درباره این که کجا بوده و چه کارهایی انجام میدهد، میپرسند. پلیسها او را متهم میکنند که از یک ساعتفروشی ساعتی را به سرقت برده است. آنها همچنین دربارهی بشقاب پرندهای که توسط یکی از مزرعهداران دیده شده است، صحبت میکنند.
همزاد گرک به او گفته بود که به جر خودش چهار نفر دیگر هم هستند، که قصد دارند عمل انتفال را انجام بدهند و متوجه می شود که آن دانشجوها هم احتمالاً به خاطر وجود همزادهایشان این کار را انجام دادهاند.
گرک از دوست و همکارش کمک میخواهد و همهچیز را برای او تعریف میکند، چراکه یکی از دوستان قدیمی گرک، هم در یک تصادف بسیاز عجیب میمیرد. گرک و مایک تصمیم میگیرند که به سراغ همزاد بروند و او را از نزدیک بینند، بنابراین گرک، داخل پارک رو ی صندلی منتظز دیدن او می شود.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
آسیب ها
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان