منو
دختران آفتاب (جلد دوم)

دختران آفتاب (جلد دوم)

  • 32 قطعه
  • 403 دقیقه مدت کتاب
  • 5595 دریافت شده
نویسنده: محمدرضا رضایتمند
کارگردان:
قالب: نمایشی
دسته‌بندی: رمان و داستان
این کتاب به برخی از پرسش‌های مطرح‌شده درباره‌ی نقش اجتماعی زنان با بیانی روان و داستانی پاسخ می‌دهد. نویسندگان این رمان می‌کوشند تا منزلت، شخصیت و جایگاه واقعی زن را به خودش، اطرافیانش و جامعه‌اش بشناسانند.

از ایرانصدا بشنوید

کتاب «دختران آفتاب» با استفاده از سبک «داستان‌مقاله» رد و اثبات مؤلفه‌ها و مباحث و شبهات حوزه‌ی زن و خانواده و جامعه را نقد و بررسی می‌‌کند و می‌توان گفت از موفقیت زیادی در این زمینه برخوردار است. مباحث هنگام برگزاری یک اردوی ده‌روزه‌ی دخترانه‌ی دانشجویی از سوی دانشگاه تهران اتفاق می‌افتد که به‌قصد زیارت امام رضا (علیه‌السلام) راهی مشهد شده‌اند. به مناسبت‌های مختلف و اتفاقاتی که می‌افتد، موضوعات مطرح و بررسی می‌شوند و به نتیجه می‌انجامند.
راوی داستان دختری است به نام مریم، که به‌دلیل بی‌توجهی مادر به محیط خانه دراثر توجه شدیدش به کار در بیرون از منزل و ایجاد گسست خانوادگی، دچار روحی رنجور و ناآرام شده‌ و تصمیم می‌گیرد برای تنبیه والدینش چندروزی آن‌ها را بی‌خبر رها کند. او به ذهنش می‌رسد که فرار کند، اما خوب که فکر می‌کند می‌فهمد آدم این کار نیست. در همین موقع، یاد اطلاعیه‌ی اردوی زیارتی دانشگاه می‌افتد و بدون معطلی ساک مختصری آماده می‌کند و خود را به جمع زائران می‌رساند. فاطمه که یکی از مسئولان برگزارکننده‌ی اردوست، با اخلاق خوش و با وجود نداشتنِ صندلی خالی، موجبات هم‌سفر شدن مریم با آن‌ها را فراهم می‌کند. او در طول سفر با هم‌دلی و هم‌راهی که با احساس بچه‌ها دارد، از بروز جدل و درگیری‌های لفظی بین آن‌ها جلوگیری می‌کند و با استفاده از مطالب مرجع و مستند، به بحث‌ها جهت می‌دهد.
برای انتقال مفاهیم از طریق کتاب، سبک‌ها و شیوه‌های گوناگونی وجود دارد. گاه نویسنده برای انتقال یک مفهوم ساده مثل خیانت، از راه مقایسه و تحلیل علمی وارد می‌شود، گاهی از طریق بررسی روان‌شناسانه‌ی یک یا چند رویداد با مخاطب در این باب سخن می‌گوید، گاهی از طریق شعر این ارتباط را با مخاطب برقرار می‌کند و منظورش را انتقال می‌دهد و گاهی هم با نوشتن یک داستان یا خلق یک رمان این منظور را حاصل می‌کند. این دو شیوه‌ی اخیر، عمق نفوذ بیشتری در میان توده‌های مردم دارد و به‌دلیل زبان محاوره و جذابی که از آن بهره می‌گیرد، پیام را در آماده‌ترین حالات روحی یک فرد به او انتقال می‌دهد. شاید توجه رهبر انقلاب به این دو روش، یعنی شعر و رمان، برای انتقال مفاهیم، به‌ویژه مفاهیم انقلاب اسلامی ایران، جنگ تحمیلی و دفاع مقدس و مفاهیم دینی از همین‌رو باشد.

نویسندگان کتاب را با روحیه‌ی بچه‌های هیئتی نگاشته‌اند و بی‌شمار از اصطلاحات آن‌ها در مکالمات کتاب بهره برده‌اند. البته این مکالمات، محاورات نزدیک به دو دهه‌ی پیش است و از این جهت، هم نوستالژی خوبی برای کسانی است که در اواخر دهه‌ی هفتاد و اوایل دهه‌ی هشتاد، در سن راهنمایی و دبیرستان بوده‌اند و هم برای جوانان امروز این امکان را فراهم می‌کند که با محاورات آن سال‌ها آشنا شوند و متوجه تغییر این محاورات در این بیست سال شوند و مثلاً بفهمند درگیری‌های روحی دختران بیست سال پیش چه بوده و بین آن‌ها چه کلماتی رواج داشته‌ و به این ترتیب، با دغدغه‌های آن‌ها به‌خوبی آشنا می‌شوند.

کتاب از فرازوفرودهای خوبی برخوردار است. ریزداستان‌های جالبی در زمان اردو اتفاق می‌افتد و داستان زندگی بچه‌ها و تجربیاتشان دیدنی است. گم شدن عاطفه، حضور برادرش هم‌زمان با برگزاری اردو در مشهد، داستان بمب‌گذاری در حرم امام رضا (ع) و شهادت جمع کثیری از مردم در روز عاشورا، که مریم آن را این‌گونه روایت می‌کند، نیز جالب است:
«چند قدم دیگر رفتم و دوباره برگشتم به‌سمت فاطمه.
- فاطمه جان!
سرش را بالا آورد، اما این‌ بار نگاهش غریبه بود!
- التماس دعا، فاطمه جان!
- محتاجیم به دعا!
دیگر معطل نکردم و خودم را به کفش‌داری رساندم. میان دو نیروی متضاد گیر کرده بودم. یکی مرا به درون می‌کشید و دیگری به بیرون هل می‌داد. نگاهی به برگه‌ی زیارت عاشورا کردم. سعی کردم بفهمم فاطمه کجا را می‌خواند. احساس کردم که حتی صدایش را هم می‌توانم بشنوم.
کفش‌ها را گرفتم. کفش‌های خودم را گذاشتم روی زمین تا پایم کنم. دوباره صدای فاطمه آمد. صاف و شفاف!
رویم را برگرداندم به‌سمت صدا. صدای مهیبِ شدیدی زمین و زمان را به هم ریخت. یا فاطمه‌ی زهرا! احساس کردم چیزی جلوی صورتم منفجر شد. موجی از گرما از روی سروصورتم گذشت. چشم‌هایم سوخت و گوش‌هایم تیر کشید. بی‌اختیار فریاد زدم: یا فاطمه‌ی زهرا! تازه بعد از آن بود که فهمیدم صدای انفجار از توی حرم بوده است... به یاد خواب دیشب افتادم. آتش! فاطمه!...».
رمان دختران آفتاب، نوشته‌ی بهزاد دانشگر، امیرحسین بانکی‌پور فرد و محمدرضا رضایتمند، در انتشارات سروش منتشر شده‌. این رمان، با سبک و شیوه‌ی داستانی، به بسیاری از پرسش‌های مطرح‌شده درباره‌ی نقش اجتماعی زن و لوازم و پیامدهای آن اشاره شده است.

متن تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب دختران آفتاب:
بسمه تعالی
پس از نزدیک سه سال توانستم در این روزها -ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها- این کتاب را بخوانم. در میان کتاب‌های داستانی که هدفش طرح مسائل فکری است، این بهترین کتاب از نویسنده‌ای ایرانی است. طرح کلی داستان و درون‌مایه‌های داستانی آن خوب و شیرین است. حرف‌ها هم قوی و منطقی است. اتفاقاً پیش از این کتابِ ... را خوانده ام. آن قوی‌تر است، ولی با توجه به برخی ملاحظات (عمدةً بهره‌برداری نکردن از عامل جنسی در کتاب حاضر) در این کتاب، هنر بیشتری به کار رفته‌است. باید ترویج شود. تنها نقطه‌ضعف آن ذکر مشخصات استاد فاطمه است در فصل آخر کتاب.

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

5

محتوا و داستان

5

فصل ها

مشخصات کتاب گویا

سایر مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

  • باسلام از موضوع کتاب راضیم ولی گوینده حرفه‌ای پایان فصل و تو اول فصل بعدی تکرار میکنه خیلی آزار دهنده است
  • عالی بود
  • لطفا جان عزیزتان داستان های شرلوک هلمز را در برنامه خوب تون قرار دهید شما را به جان خودتان
  • صدا ندارم
  • سلام ادامهٔ کتاب رو کی میذارین؟

تصاویر

از همین نویسنده

کتاب گویا