- 34844
- 1000
- 1000
- 1000
یکی بود یکی نبود: این داستان «فریب سراب»
«اسحاق» نوهی «المتقی بالله»، خلیفهی عباسی، به گیلان میرود تا ادعای خلافت کند... .
از ایرانصدا بشنوید
با ورود اسحاق به گیلان، شرمزن، یکی از ملاکین ثرتمند آنجا، عدهای از مخالفان علی (علیهالسلام) را گرد اسحاق جمع میکند و با او بیعت میکنند. رستم که یکی دیگر از ملاکین منطقه و دوستدار علی (علیهالسلام) بود، با شرمزن و اسحاق مخالفت میکند و به همین دلیل شرمزن و یارانش به خانهی او حمله میکنند. رستم فرار میکند و شرمزن و یارانش خانه و اسطبل او را آتش میزنند. در این بین پوران، دخترخالهی رستم که دختری بلندپرواز بود، نامزدیاش را با رستم برهم میزند تا با شرمزن ازدواج کند... .
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان