- 3829
- 1000
- 1000
- 1000
زیارت با دستان خالی
این کتاب مشتمل بر خاطرات سرتیپ دوم آزاده و جانباز «کامبیز زندی» از دوران اسارت در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران است.
از ایرانصدا بشنوید
دربارهی کتاب
در بخشی از کتاب میخوانیم:
حدود یک ماه از آمدن ما به اردوگاه تکریت گذشته بود که ناگهان اعلام کردند که فردا صبح نوبت اردوگاه شما برای «زیارت» کربلا و نجف است. حسابی خوشحال شدیم که دوباره میخواهیم برویم زیارت... اسرای دهساله میگفتند رفتن به کربلا به نفع صدام است و جنبهی تبلیغاتی برای آنها دارد، بهتراست که نروید، اما ما اسرای جدید همگی عاشق زیارت کربلا و نجف بودیم؛ عقل و دلمان قبول نمیکرد که نرویم زیارت. تعدادی از اسرای قدیمی هم ثبتنام کردند که بیایند. شب آبگرمکن را روشن کردند و آسایشگاه به آسایشگاه در را باز کردند و رفتیم حمام.
صبح زود اتوبوسها به اردوگاه وارد شدند و اسرا را سوار کردند. در اتوبوس داشتم فکر میکردم که امروز باید اربعین حسینی باشد، عجب روزی به کربلا میرویم. همگی خوابیدیم. وقتی که از خواب بیدار شدیم جلوی حرم حضرت علی (ع) بودیم. وارد حیاط حرم شدیم، از نگهبانان اجازه خواستیم و وضو گرفتیم، ناگهان جلوی چشمانم ایوان طلای نجف بود و من هم زائر آن... .
دربارهی نویسنده
کامبیز زندی در سال 1341 در تهران و در یک خانوادهی نظامی متولد شد. وی در سال 1361 به دانشکدهی افسری نیروی زمینی رفت و در سال 1364 با درجهی ستواندومی از این دانشکده فارغالتحصیل شد.
زندی پس از فارغالتحصیلی و طی دوره مقدماتی پیاده، در مشاغل فرماندهی دسته و فرمانده گروهان در تیپ 4 لشکر 21 حمزه خدمت کرد. وی در همهی مشاغل فوق در مناطق عملیاتی در دوران جنگ تحمیلی حضور داشت و بیش از 36 ماه در منطقهی عملیاتی جنوب کشور فعالیت کرد. وی در سال 1367 در تکِ نیروهای عراق به اسارت نیروهای بعثی در منطقه دهلران درآمد و در سال 1369 آزاد و به میهن بازگشت.
* کتاب:
زیارت با دستان خالی؛
مؤلف: کامبیز زندی؛
ویراستار: علی سجادی؛
تعداد صفحات: 158؛
انتشارات: نشر شاهد؛
زبان: فارسی؛
سال چاپ: 1398.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
حدود یک ماه از آمدن ما به اردوگاه تکریت گذشته بود که ناگهان اعلام کردند که فردا صبح نوبت اردوگاه شما برای «زیارت» کربلا و نجف است. حسابی خوشحال شدیم که دوباره میخواهیم برویم زیارت... اسرای دهساله میگفتند رفتن به کربلا به نفع صدام است و جنبهی تبلیغاتی برای آنها دارد، بهتراست که نروید، اما ما اسرای جدید همگی عاشق زیارت کربلا و نجف بودیم؛ عقل و دلمان قبول نمیکرد که نرویم زیارت. تعدادی از اسرای قدیمی هم ثبتنام کردند که بیایند. شب آبگرمکن را روشن کردند و آسایشگاه به آسایشگاه در را باز کردند و رفتیم حمام.
صبح زود اتوبوسها به اردوگاه وارد شدند و اسرا را سوار کردند. در اتوبوس داشتم فکر میکردم که امروز باید اربعین حسینی باشد، عجب روزی به کربلا میرویم. همگی خوابیدیم. وقتی که از خواب بیدار شدیم جلوی حرم حضرت علی (ع) بودیم. وارد حیاط حرم شدیم، از نگهبانان اجازه خواستیم و وضو گرفتیم، ناگهان جلوی چشمانم ایوان طلای نجف بود و من هم زائر آن... .
دربارهی نویسنده
کامبیز زندی در سال 1341 در تهران و در یک خانوادهی نظامی متولد شد. وی در سال 1361 به دانشکدهی افسری نیروی زمینی رفت و در سال 1364 با درجهی ستواندومی از این دانشکده فارغالتحصیل شد.
زندی پس از فارغالتحصیلی و طی دوره مقدماتی پیاده، در مشاغل فرماندهی دسته و فرمانده گروهان در تیپ 4 لشکر 21 حمزه خدمت کرد. وی در همهی مشاغل فوق در مناطق عملیاتی در دوران جنگ تحمیلی حضور داشت و بیش از 36 ماه در منطقهی عملیاتی جنوب کشور فعالیت کرد. وی در سال 1367 در تکِ نیروهای عراق به اسارت نیروهای بعثی در منطقه دهلران درآمد و در سال 1369 آزاد و به میهن بازگشت.
* کتاب:
زیارت با دستان خالی؛
مؤلف: کامبیز زندی؛
ویراستار: علی سجادی؛
تعداد صفحات: 158؛
انتشارات: نشر شاهد؛
زبان: فارسی؛
سال چاپ: 1398.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان