- 55770
- 1000
- 1000
- 1000
سمرقند
برداشتی آزاد از کتاب سمرقند، نوشتهی امین معلوف.
از ایرانصدا بشنوید
مهمترین شخصیت در کتاب «سمرقندِ» امین معلوف، «عمر خیام نیشابوری» است، اما نه فقط بهعنوان حکیم، دانشمند یا ریاضیدان و منجم، بلکه در مقام شاعری آزاده و فرهیخته. مخاطب ناآشنا با خیام، بیش از هرچیز با آزادگیِ وی در خلوتگاهش آشنا میشود؛ شاعری آزاداندیش، باهوش و حساس که روزی تصمیم میگیرد از شهری دیدن کند که در کتابهای آن زمان، بهصورت شهری خیالانگیز و افسانهای توصیف میشد: نگینی سبز و محصور در منارههای آجری همراه با گنبدهایی پوشیده از کاشیهای آبی رنگ؛ شهری آباد با بازارهایی پُررونق که از آن بوی خوش ادویه به مشام میرسد، همچنانکه پارچههای رنگارنگش چشم را نوازش میدهند... .
اما در کتاب معلوف، سمرقندی که خیام به کشف آن میرسد، آمیخته به شراب تلخ اشعارش است: خاصِ شاعری حساس با نگرشی متفاوت بهلحاظ فلسفی که براساس آن جستوجو در ویرانههای شهر، به سمرقند و یا سمرقندهایی عظیمتر راه خواهد برد؛ آنهم نه برای ارضای غرور بشری بهدلیل برپا کردن چنین شهرهایی، بلکه برای یادآوری فناپذیری هستی؛ فناپذیری آدمی و یا هرآنچه که از اوست. چنانکه میگوید: «آنچه از یک شهر باقی میماند، نگاه بیتفاوتی است که شاعری مخمور بر آن میافکند».
چشمان خیام در عین «مخموری» هنوز آنقدر هشیار است که از نابودی شهرهای پیشین با همهی عظمتشان، به عبرتی فلسفی رسد: درک لحظهی وجودیای که در آن «هستیم». برای فهمیدن چنین عبارتی، میباید به عمق نیستی نظر کرد و به آن باور داشت؛ این باور که نیستی بر هستیمان غلبه دارد: «از خاک برآمدن و بر باد شدن...»؛ ازاینرو نگاه کاوشگرِ فیلسوف و شاعرِ جوان، فقط مسحور زیباییهای ظاهری سمرقند نیست، بلکه بهسمت ویرانههای اطراف آن نیز پر میکشد تا با تأثری دلهرهآور و در عین حال شادیبخش، چهرهی روی کوزهای شکسته و یا قطعهی نقاشیِ بهجامانده بر دیوارِخرابهای را تشخیص دهد و به درک عمیقتری از «فناپذیریِ هستی»ای رسد که انسان را در برگرفته است؛ انسانی که با تمامی آرزوها و تمنایی که نفس هستی در او ایجاد کرده، این اشیا را در عمر ناپایدار خود، به لمس و ادراک خویش درآورده است.
*سمرقند (فرانسوی: سامارکند) یک رمان داستانی است که نویسندهی فرانسوی و لبنانی، امین معلوف، نوشتهاست. این رمان روایت زندگی عمر خیام، شاعر قرن نهم میلادی است. او این رمان را در سال 1986 نوشت.
اما در کتاب معلوف، سمرقندی که خیام به کشف آن میرسد، آمیخته به شراب تلخ اشعارش است: خاصِ شاعری حساس با نگرشی متفاوت بهلحاظ فلسفی که براساس آن جستوجو در ویرانههای شهر، به سمرقند و یا سمرقندهایی عظیمتر راه خواهد برد؛ آنهم نه برای ارضای غرور بشری بهدلیل برپا کردن چنین شهرهایی، بلکه برای یادآوری فناپذیری هستی؛ فناپذیری آدمی و یا هرآنچه که از اوست. چنانکه میگوید: «آنچه از یک شهر باقی میماند، نگاه بیتفاوتی است که شاعری مخمور بر آن میافکند».
چشمان خیام در عین «مخموری» هنوز آنقدر هشیار است که از نابودی شهرهای پیشین با همهی عظمتشان، به عبرتی فلسفی رسد: درک لحظهی وجودیای که در آن «هستیم». برای فهمیدن چنین عبارتی، میباید به عمق نیستی نظر کرد و به آن باور داشت؛ این باور که نیستی بر هستیمان غلبه دارد: «از خاک برآمدن و بر باد شدن...»؛ ازاینرو نگاه کاوشگرِ فیلسوف و شاعرِ جوان، فقط مسحور زیباییهای ظاهری سمرقند نیست، بلکه بهسمت ویرانههای اطراف آن نیز پر میکشد تا با تأثری دلهرهآور و در عین حال شادیبخش، چهرهی روی کوزهای شکسته و یا قطعهی نقاشیِ بهجامانده بر دیوارِخرابهای را تشخیص دهد و به درک عمیقتری از «فناپذیریِ هستی»ای رسد که انسان را در برگرفته است؛ انسانی که با تمامی آرزوها و تمنایی که نفس هستی در او ایجاد کرده، این اشیا را در عمر ناپایدار خود، به لمس و ادراک خویش درآورده است.
*سمرقند (فرانسوی: سامارکند) یک رمان داستانی است که نویسندهی فرانسوی و لبنانی، امین معلوف، نوشتهاست. این رمان روایت زندگی عمر خیام، شاعر قرن نهم میلادی است. او این رمان را در سال 1986 نوشت.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان