مادر ایرج، مدیرعامل یکی از کارخانههای ویلچرسازی فوت کرد و ایرج پس از آگاهی از این اتفاق، بهسرعت خود را به خانهی مادرش رساند.
از ایرانصدا بشنوید
ایرج زنده بودن مادرش را -بنا به دلایلی- از همسرش پنهان کرده است. مادرش مدیرعامل یکی از کارخانههای ویلچرسازی است. به ایرج اطلاع میدهند که مادرش فوت کرده و او سریع خودش را به خانهی مادرش میرساند. چون همسرش، ملوک، اصلاً از حضور مادرشوهرش خبر ندارد، ایرج به او اطلاعی نمیدهد و نیمههای شب همسر ایرج نگران او و از آمدنش ناامید میشود.
ملوک با جمالی، همکار ایرج، تماس میگیرد و او میگوید که ایرج برای فوت مادرش به خانهی او رفته است. ملوک ناباورانه میگوید که مادر ایرج سالها پیش از ازدواج آنها درگذشته است و از جمالی میخواهد که ایرج را پیدا کند. جمالی با منزل مادر ایرج تماس میگیرد. ایرج از او میخواهد به ملوک بگوید که او به مأموریت ناگهانی رفته و صبح فردا در منزل خواهد بود؛ اما ملوک باور نمیکند و به وفاداری همسر خود شک میکند.
ملوک با جمالی، همکار ایرج، تماس میگیرد و او میگوید که ایرج برای فوت مادرش به خانهی او رفته است. ملوک ناباورانه میگوید که مادر ایرج سالها پیش از ازدواج آنها درگذشته است و از جمالی میخواهد که ایرج را پیدا کند. جمالی با منزل مادر ایرج تماس میگیرد. ایرج از او میخواهد به ملوک بگوید که او به مأموریت ناگهانی رفته و صبح فردا در منزل خواهد بود؛ اما ملوک باور نمیکند و به وفاداری همسر خود شک میکند.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
تصاویر
از همین گوینده
-
-
-
-
ماجراهای شرلوک هولمز: این داستان دوچرخه سوار تنها
-
-
-
-
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان