- 6376
- 1000
- 1000
- 1000
مثل خودش بود
بنفشه دوستش (المیرا) را به دلیل مسمومیت، به بیمارستان میبرد، اما المیرا به حالت کما رفته و بنفشه تحت پیگرد قانونی قرار میگیرد. دکتر فرزان، پدر المیرا، متوجه میشود دخترش براثر زیادهروی در مصرف مواد مخدر بیهوش شده است...
از ایرانصدا بشنوید
بنفشه دختر جوانی است که مادرش در مقابل دادگستری روزنامهفروشی میکند. وی دوستش (المیرا) را بهدلیل مسمومیت به بیمارستان میبرد، اما المیرا به حالت کما رفته و بنفشه تحت پیگرد قانونی قرار میگیرد. وی زندانی میشود و بهتنهایی بار مسئولیت مشکلاتش را به عهده می گیرد.
دکتر فرزان (پدر المیرا) متوجه میشود دخترش براثر زیادهروی در مصرف مواد مخدر به کما رفته است. وی از همسرش میخواهد رضایت بدهد تا بنفشه آزاد شود، ولی مهناز قبول نمیکند و بین آنها مشاجره درمیگیرد.
ایوب، پیرمردی که 50 سال در خانواده دکتر کار میکند، برای آقامرتضی، عریضه نویس، زندگی دکتر و فرزندانش را به مرور تعریف میکند: زهرا دختری است که از منطقه زلزلهزده طبس آورده شده و به فرزندخواندگی دکتر فرزان و همسرش درآمده است. پس از یک سال که از ورود زهرا به خانواده دکتر میگذرد، مهناز حامله شده و دخترش المیرا را به دنیا میآورد. پس از تولد المیرا، رفتار مهناز با زهرا عوض میشود و مدام او را کتک میزند و به او بیمهری میکند.
مرضیه، دوست بنفشه، با مادر بنفشه تماس میگیرد و اعتراف میکند که به علت مریضی پدرش در شهرستان، بنفشه در حق او فداکاری کرده و او را به دادگاه معرفی نکرده است. دکتر فرزان و مهناز همچنان درباره محکومیت بنفشه اختلافنظر دارند و ازسوی دیگر، المیرا هم در بیمارستان در شرف مرگ مغزی قرار دارد ...
*توجه: به سبب قدیمی بودن مرجع اصلی صدا، برخی از بخشهای این کتاب گویا از نظر صوتی دارای ریختگی یا کشیدگی است که متاسفانه قابل اصلاح نمی باشد.
دکتر فرزان (پدر المیرا) متوجه میشود دخترش براثر زیادهروی در مصرف مواد مخدر به کما رفته است. وی از همسرش میخواهد رضایت بدهد تا بنفشه آزاد شود، ولی مهناز قبول نمیکند و بین آنها مشاجره درمیگیرد.
ایوب، پیرمردی که 50 سال در خانواده دکتر کار میکند، برای آقامرتضی، عریضه نویس، زندگی دکتر و فرزندانش را به مرور تعریف میکند: زهرا دختری است که از منطقه زلزلهزده طبس آورده شده و به فرزندخواندگی دکتر فرزان و همسرش درآمده است. پس از یک سال که از ورود زهرا به خانواده دکتر میگذرد، مهناز حامله شده و دخترش المیرا را به دنیا میآورد. پس از تولد المیرا، رفتار مهناز با زهرا عوض میشود و مدام او را کتک میزند و به او بیمهری میکند.
مرضیه، دوست بنفشه، با مادر بنفشه تماس میگیرد و اعتراف میکند که به علت مریضی پدرش در شهرستان، بنفشه در حق او فداکاری کرده و او را به دادگاه معرفی نکرده است. دکتر فرزان و مهناز همچنان درباره محکومیت بنفشه اختلافنظر دارند و ازسوی دیگر، المیرا هم در بیمارستان در شرف مرگ مغزی قرار دارد ...
*توجه: به سبب قدیمی بودن مرجع اصلی صدا، برخی از بخشهای این کتاب گویا از نظر صوتی دارای ریختگی یا کشیدگی است که متاسفانه قابل اصلاح نمی باشد.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان