- 16694
- 1000
- 1000
- 1000
چوب بی صدا
«پویا» جوانی است که از ششسالگی به همراه عزیز خانم، مادر بزرگِ مادریاش، زندگی میکند. مادر پویا که زنی با افکار خاص است، بهطور موقت با حاج فرج، بزرگترین بازرگان و تاجر بازار، ازدواج میکند؛ اما این ازدواج خیلی زود به شکست میانجامد.
از ایرانصدا بشنوید
مادر پویا که تحمل زندگی با حاج فرج را ندارد، پویا را رها میکند و به خارج از کشور میرود. بیست سال بعد، زمانی که پویا آرامآرام وارد دنیای جوانی و شوروحال این دوران میشود، مادربزرگش (عزیز) دارفانی را وداع میکند. فوت عزیز سبب میشود پویا تنهاتر از همیشه، وقت خود را با کارهای بیهدف تلف کند.
در همین روزها، هنگامی که پویا مشغول رانندگی است، دختری که او نیز درحال رانندگی است، نظرش را جلب میکند. هردو برای نشاندادن مهارت خود در رانندگی، رقابت دیوانهواری را در خیابانها آغاز میکنند که با تصادف دختر جوان این رقابت پایان میپذیرد.
پویا راهی بازداشتگاه و دختر راهی بیمارستان میشود. حاج فرج پویا را با قید ضمانت آزاد میکند، اما پرداخت خرج بیمارستان را منوط به شرطی عجیب میکند....
در همین روزها، هنگامی که پویا مشغول رانندگی است، دختری که او نیز درحال رانندگی است، نظرش را جلب میکند. هردو برای نشاندادن مهارت خود در رانندگی، رقابت دیوانهواری را در خیابانها آغاز میکنند که با تصادف دختر جوان این رقابت پایان میپذیرد.
پویا راهی بازداشتگاه و دختر راهی بیمارستان میشود. حاج فرج پویا را با قید ضمانت آزاد میکند، اما پرداخت خرج بیمارستان را منوط به شرطی عجیب میکند....
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان