- 64339
- 1000
- 1000
- 1000
کیمیاگر
خدا انسان را از خاک آفرید و به او گفت خاک با کیمیا طلا میشود و از آن روز، انسان در جستوجوی کیمیاست.
از ایرانصدا بشنوید
داستان کیمیاگر، یک روایت تاریخی است که در دوران امام کاظم(ع) رخ داد و ابوالفتوح رازی، از عالمان قرن ششم، آن را در آثار خود نقل کرد.
این داستان را «رضا مصطفوی» در قالب یک رمان تاریخی به نگارش درآورده است. جستوجوگر جوانی برای یافتن کیمیا وارد بغداد میشود که بهتازگی بنا شده و پایتخت خلافت عظیم عباسیان است.
در دورهی عباسیان، کرسیهای مناظره برپا میشد و پیروان ادیان و مذاهب گوناگون، در این مجالس به مناظره مینشستند و گاه این مجالس، ابزاری برای تفتیش اعتقاد مسلمانان، بهویژه شیعیان، برای قلع و قمع آنان بود.
در بخشی از کتاب میشنویم:
«آیا نباید خون گریست بر این داغ و مصیبت بزرگ؟»
نورا این پرسش را آنقدر محکم و قاطع پرسید که کسی جرئت نکرد سخنی بگوید. در مدتی که نورا داشت ماجرای سقیفه را تعریف میکرد، جز صدای نفس، هیچصدایی از مجلس برنخاسته بود.
«با این اوضاع، شما چگونه میگویید که امّت پیامبر برخلافت ابوبکر اجماع کردهاند!؟ کجای این روش اجماع امّت رسول خدا بر خلافت ابوبکر است؟»
یونس ناچار شد لحظاتی روی پاهای خود بنشیند. اما وقتی نگاههای عتابآلود اطرافیان را دید، دوباره برخاست و روی پا ایستاد. نورا رو به هارون کرد و ادامه داد: «اگر اینگونه اجماع امّت بر خلافت ابوبکر اعتبار دارد، چرا دیگر خلفای بنیامیّه امام نباشند؟ با این وصف باید معاویه و یزید و خلفای دیگر بنیامیّه را هم امام بدانیم؛ درحالیکه هیچکس در کفر آنان شکّی ندارد. چرا؟ چون پیروان آنان صدها برابر پیروان ابوبکر بوده است.»
* درباره ی کتاب:
این کتاب نخستینبار در اردیبهشت 98 راهی بازار شد و در دومین ماه تابستان 99 به چاپ بیستم رسید.
این کتاب، نخستین اثر داستانی «رضا مصطفوی» است که پیش از این آثاری در پژوهشهای تاریخی داشته است. او توانسته است یکی از مناظرات اصیل کلامی شیعه را با روشن کردن زوایای تاریخی آن و بهدست دادن تصاویری از آن دوران، به شیوهای جذّاب و گیرا، روایت کند.
* سپاس از نشر «عهد مانا» که در تولید این کتاب با گروه کتاب گویای ایرانصدا همکاری ارزشمندی داشتند.
این داستان را «رضا مصطفوی» در قالب یک رمان تاریخی به نگارش درآورده است. جستوجوگر جوانی برای یافتن کیمیا وارد بغداد میشود که بهتازگی بنا شده و پایتخت خلافت عظیم عباسیان است.
در دورهی عباسیان، کرسیهای مناظره برپا میشد و پیروان ادیان و مذاهب گوناگون، در این مجالس به مناظره مینشستند و گاه این مجالس، ابزاری برای تفتیش اعتقاد مسلمانان، بهویژه شیعیان، برای قلع و قمع آنان بود.
در بخشی از کتاب میشنویم:
«آیا نباید خون گریست بر این داغ و مصیبت بزرگ؟»
نورا این پرسش را آنقدر محکم و قاطع پرسید که کسی جرئت نکرد سخنی بگوید. در مدتی که نورا داشت ماجرای سقیفه را تعریف میکرد، جز صدای نفس، هیچصدایی از مجلس برنخاسته بود.
«با این اوضاع، شما چگونه میگویید که امّت پیامبر برخلافت ابوبکر اجماع کردهاند!؟ کجای این روش اجماع امّت رسول خدا بر خلافت ابوبکر است؟»
یونس ناچار شد لحظاتی روی پاهای خود بنشیند. اما وقتی نگاههای عتابآلود اطرافیان را دید، دوباره برخاست و روی پا ایستاد. نورا رو به هارون کرد و ادامه داد: «اگر اینگونه اجماع امّت بر خلافت ابوبکر اعتبار دارد، چرا دیگر خلفای بنیامیّه امام نباشند؟ با این وصف باید معاویه و یزید و خلفای دیگر بنیامیّه را هم امام بدانیم؛ درحالیکه هیچکس در کفر آنان شکّی ندارد. چرا؟ چون پیروان آنان صدها برابر پیروان ابوبکر بوده است.»
* درباره ی کتاب:
این کتاب نخستینبار در اردیبهشت 98 راهی بازار شد و در دومین ماه تابستان 99 به چاپ بیستم رسید.
این کتاب، نخستین اثر داستانی «رضا مصطفوی» است که پیش از این آثاری در پژوهشهای تاریخی داشته است. او توانسته است یکی از مناظرات اصیل کلامی شیعه را با روشن کردن زوایای تاریخی آن و بهدست دادن تصاویری از آن دوران، به شیوهای جذّاب و گیرا، روایت کند.
* سپاس از نشر «عهد مانا» که در تولید این کتاب با گروه کتاب گویای ایرانصدا همکاری ارزشمندی داشتند.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان