- 17785
- 1000
- 1000
- 1000
نگارنده دفتر باستان
در این مقال گزیده ای از زندگی پر افتخار و در عین حال اندوه بار حکیم ابوالقاسم فردوسی، حماسه سرا و غنابخش زبان و ادب پارسی، به زیور صدا و تخیل آراسته شده است.
از ایرانصدا بشنوید
فردوسی به عزم آبادانی طوس ویران شده از بلای تگرگ و سیل و همین طور گسترش اندیشه های جاودانه و بلندش، پس از آراسته شدن شاهنامه به غزنین درآمد. محمود غزنوی که تاب و تحمل پهلوانان و شاهان نیک سیرت نامور نامۀ او را نداشت و با سعایت و سخن چینی درباریان به خصوص خواجه میمندی، برخوردی شایسته شأن سخن سرای فرزانه طوس از خود نشان نداد و از طرفی فردوسی پاک نهاد با ایمان و توکل به پروردگار و معرفت والای خود محترمانه اما راسخ و استوار از کیان خود دفاع کرد. اما این برخورد طرفداران حکیم را به هراس انداخت تا آنجا که زمزمۀ بازگشت او آغاز شد.
در آخرین شب محمود که سکه های زر نابش به نقره تبدیل شده بود، نزد حکیم آبرو باخته شد. زیرا علوّ طبع این پیر فرزانه موجب شد اهدایی او را به مستمندان بسپارد و در سحرگاهی به اتفاق ماهک خنیاگر که در شرف و وفا از همه اطرافیان محمود پیشی گرفته بود، غزنین را ترک کرد. میمندی قصۀ بی اعتنایی او را به هدیۀ سلطان و نیز هجونامه ای را که حکیم به حق درباره محمود سروده بود، به عرض شاه مغرور رساند. سلطان غزنوی که از خشم چون کوره حدّادان مشتعل شده بود، فرمان دستگیری دانای طوس را صادر کرد و سواران خونریز را مأمور یافتن او و ماهک نمود ...
در آخرین شب محمود که سکه های زر نابش به نقره تبدیل شده بود، نزد حکیم آبرو باخته شد. زیرا علوّ طبع این پیر فرزانه موجب شد اهدایی او را به مستمندان بسپارد و در سحرگاهی به اتفاق ماهک خنیاگر که در شرف و وفا از همه اطرافیان محمود پیشی گرفته بود، غزنین را ترک کرد. میمندی قصۀ بی اعتنایی او را به هدیۀ سلطان و نیز هجونامه ای را که حکیم به حق درباره محمود سروده بود، به عرض شاه مغرور رساند. سلطان غزنوی که از خشم چون کوره حدّادان مشتعل شده بود، فرمان دستگیری دانای طوس را صادر کرد و سواران خونریز را مأمور یافتن او و ماهک نمود ...
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان