- 19560
- 1000
- 1000
- 1000
چه کسی برای لوتر میگرید؟
این داستان روایت بزهکاری، سیاهکاری و عواقب آن همچون جیببری، تلکهکردن و قمار است که در شرایط اجتماعی دههی 1930 در آمریکا اتفاق افتاده است.
از ایرانصدا بشنوید
«جانی هوکر» و «لوتر کولمن» به همراه «ایری کید» در «ایلی نویز» جیببُری میکردند و پول بهدستآمده را در قمار خرج میکردند. تا اینکه در یکی از این تلکهکردنها، بهطور اتفاقی پول هنگفتی را از «موتولا» پادوی بانکدار و قمارخانهدار معروفی به نام «دویل لونگان» میدزدند. خبر به لونگان، رئیس و صاحب قمارخانههای غیرقانونی میرسد و دستور میدهد که عاملان سرقت مجازات شوند تا جلوی اینگونه کارها گرفته شود.
هوکر سههزار دلار سهم خود را در یک شب و در شرطبندی میبازد. «اسنایدر»، مأمور پلیس که از موضوع با خبر شده، جلوی هوکر و ایری را میگیرد و مبلغ دوهزار دلار رشوه طلب میکند. هوکر برخلاف انتظار، مبلغ دوهزار دلار را در همان لحظه به اسنایدر میپردازد و درضمن اسنایدر به آنها خبر میدهد که پولهایی را که سرقت کردهاند، متعلق به چه کسی است.
اسنایدر با دریافت پولهای تقلبی از هوکر او را رها میکند. هوکر تصمیم میگیرد که فوراً لوتر را از خطری که از جانب لونگان در کمین اوست، با خبر کند. اما هرچه تلفن میزند، لوتر گوشی را بر نمیدارد. هوکر و ایری با عجله به طرف خانهی لوتر به راه میافتند.
*دربارهی کتاب:
این نمایش رادیویی، اقتباسی است از فیلمنامهی «نیش» یا «کلاهبرداری» محصول سال 1973 و برندهی جایزهی اسکار، به کارگردانی «جورج روی هیل» با بازی «پل نیومن» و «رابرت ردفورد».
جورج روی هیل (George Roy Hill) سه سال پس از ساختن شاهکارش، بوچ کسیدی و سان دنس کید (Butch Cassidy And The Sundance Kid,1969)، دوباره به سراغ گروهِ برندهی آن فیلم میرود؛ زوج شگفتانگیز رابرت ردفورد و پل نیومن، موی بلوند و چشم آبی. او که سه سال قبل، بازی اسکار را به جان شلهزینگر (John Schlesinger) برای کابوی نیمهشب (Midnight Cowboy,1969) باخته بود و نتوانسته بود اسکار بهترین کارگردانی و بهترین فیلم را ببرد؛ این بار دیوید اس. وارد (David S. Ward) را به عنوان فیلمنامهنویس به گروه اضافه میکند تا او با فیلمنامه رؤیاییاش به دست آوردن اسکار را برای او تضمین کند. با اینکه هیل هرگز دوباره نتوانست موفقیت بوچ کسیدی و ساندس کید و نیش را تکرار کند، اما چنان تأثیری گذاشت که فیلمهای بعدی ژانرهای این دو فیلم را وارد راه تازهای کرد.
داستانی که دیوید اس. وارد برای این فیلم نوشت؛ در این ژانر شاهکاری محسوب میشود و تا سالها در سینما مورد تقلید بسیاری قرار گرفت. حتی خود وارد هم سعی کرد از خودش تقلید کند، او هفت سال بعد فیلمنامه نیش 2 (The Sting II,1980) را نوشت؛ اما میتوان گفت خود او نیز چندان در پیروی از خودش موفق نبود. با اینکه داستان اشکالات منطقی زیادی دارد؛ اما چنان خوشایند است که شما را در خود فرو میبرد و امکان چون و چرا از شما میگیرد. هر لحظه از فیلم شما باید منتظر یک غافلگیری جدید باشید. هر آن ممکن است شخصیتی در فیلم تغییر قالب داده و از دشمن به دوست و برعکس، تبدیل شود. بازیها چنان زیرکانه طراحی شده که به شما لحظهای اجازه تفکر نمیدهد و ضربهی نهایی در پایان فیلم به شما وارد میشود. پایانی غافلگیرکننده و زیبا که شما را تا مدتها مجذوب خود خواهد کرد. مطمئن باشید هیچکس نمیتواند فقط یک بار این فیلم را تماشا کند؛ در صورت یک بار دیدن بارها و بارها آن را خواهید دید.
زیبای چشم آبی که از مکتب اکتورز استودیو (Actors Studio) به سینما وارد شد و قرار بود تنها جای مارلون براندو (Marlon Brando) را پر کند، خود به اسطورهای تبدیل شد. نیومن با کولهباری از تجربه از بزرگان سینما به این فیلم رسیده بود، تیرانداز چپ دست (The Left Handed Gun,1958) آرتور پن، بیلیارباز (Hustler,1961) رابرت راسن، پرده پاره (Torn Curtain,1966) آلفرد هیچکاک، لوک خوش دست (Cool Hand Luke,1967) استوارت روزنبرگ و زندگی و دوران قاضی روی بین (The Life And Times Of Judge Roy Bean,1972) جان هیوستون. در «نیش» او نقش هنری گاندورف، کلاهبردار کهنهکار را به خوبی بازی کرد بهطوریکه تصویر او با زیر پیراهن رکابی، دو بنده، کلاه و سیگاری بر لب تبدیل به شمایلی در سینما شد.
رابرت ردفوردِ (Robert Redford) جوان، راه کمتری را نسبت به نیومن کارکشته طی کرده بود؛ اما او هم چیزی کم نداشت؛ تعقیب (The Chase,1966 ) آرتور پن، این ملک متروک است (This Property Is Condemned,1966) سیدنی پولاک و پابرهنه در پارک (Barefoot In The Park,1967) جین ساکس. ردفورد به خوبی توانست نقش جوان انتقامجوی تازهکار را ایفا کند. او در کنار پل نیومن زوج رویایی را تشکیل میدادند که هرگز تکرار نشد. البته نمیتوان از نقش رابرت شاو (Robert Shaw) بازیگر نقش دویل لانگان گذشت. او یکی از بهترین بدمنهای تاریخ سینماست؛ ترسناک، قوی و باهوش.
نیش توانست در سال 1974 در 10 رشته نامزد دریافت اسکار شود که موفق به بردن هفت اسکار بهترین فیلم، بهترین کارگردان، بهترین فیلمنامه غیراقتباسی، بهترین کارگردانی هنری، بهترین طراحی صحنه، بهترین تدوین و بهترین موسیقی شد. سه اسکار بهترین فیلمبرداری، بهترین صدا و بهترین بازیگر مرد نقش اول را در برابر رقبا از دست داد. رابرت ردفورد اسکار بازیگری را به جک لمون (Jack Lemmon) برای بازی در فیلم ببر را نجات بده (Save The Tiger,1973) ساخته جان اویلدسن (John Avildsen)، باخت.
*درباره نویسنده:
دیوید اس. وارد (زادهٔ 25 اکتبر 1945) کارگردان و فیلمنامهنویس اهل ایالات متحده آمریکا است. وی همچنین برندهی جوایزی همچون جایزهی اسکار بهترین فیلمنامهی غیراقتباسی شده است.
* فیلم:
(1973) The Sting
هوکر سههزار دلار سهم خود را در یک شب و در شرطبندی میبازد. «اسنایدر»، مأمور پلیس که از موضوع با خبر شده، جلوی هوکر و ایری را میگیرد و مبلغ دوهزار دلار رشوه طلب میکند. هوکر برخلاف انتظار، مبلغ دوهزار دلار را در همان لحظه به اسنایدر میپردازد و درضمن اسنایدر به آنها خبر میدهد که پولهایی را که سرقت کردهاند، متعلق به چه کسی است.
اسنایدر با دریافت پولهای تقلبی از هوکر او را رها میکند. هوکر تصمیم میگیرد که فوراً لوتر را از خطری که از جانب لونگان در کمین اوست، با خبر کند. اما هرچه تلفن میزند، لوتر گوشی را بر نمیدارد. هوکر و ایری با عجله به طرف خانهی لوتر به راه میافتند.
*دربارهی کتاب:
این نمایش رادیویی، اقتباسی است از فیلمنامهی «نیش» یا «کلاهبرداری» محصول سال 1973 و برندهی جایزهی اسکار، به کارگردانی «جورج روی هیل» با بازی «پل نیومن» و «رابرت ردفورد».
جورج روی هیل (George Roy Hill) سه سال پس از ساختن شاهکارش، بوچ کسیدی و سان دنس کید (Butch Cassidy And The Sundance Kid,1969)، دوباره به سراغ گروهِ برندهی آن فیلم میرود؛ زوج شگفتانگیز رابرت ردفورد و پل نیومن، موی بلوند و چشم آبی. او که سه سال قبل، بازی اسکار را به جان شلهزینگر (John Schlesinger) برای کابوی نیمهشب (Midnight Cowboy,1969) باخته بود و نتوانسته بود اسکار بهترین کارگردانی و بهترین فیلم را ببرد؛ این بار دیوید اس. وارد (David S. Ward) را به عنوان فیلمنامهنویس به گروه اضافه میکند تا او با فیلمنامه رؤیاییاش به دست آوردن اسکار را برای او تضمین کند. با اینکه هیل هرگز دوباره نتوانست موفقیت بوچ کسیدی و ساندس کید و نیش را تکرار کند، اما چنان تأثیری گذاشت که فیلمهای بعدی ژانرهای این دو فیلم را وارد راه تازهای کرد.
داستانی که دیوید اس. وارد برای این فیلم نوشت؛ در این ژانر شاهکاری محسوب میشود و تا سالها در سینما مورد تقلید بسیاری قرار گرفت. حتی خود وارد هم سعی کرد از خودش تقلید کند، او هفت سال بعد فیلمنامه نیش 2 (The Sting II,1980) را نوشت؛ اما میتوان گفت خود او نیز چندان در پیروی از خودش موفق نبود. با اینکه داستان اشکالات منطقی زیادی دارد؛ اما چنان خوشایند است که شما را در خود فرو میبرد و امکان چون و چرا از شما میگیرد. هر لحظه از فیلم شما باید منتظر یک غافلگیری جدید باشید. هر آن ممکن است شخصیتی در فیلم تغییر قالب داده و از دشمن به دوست و برعکس، تبدیل شود. بازیها چنان زیرکانه طراحی شده که به شما لحظهای اجازه تفکر نمیدهد و ضربهی نهایی در پایان فیلم به شما وارد میشود. پایانی غافلگیرکننده و زیبا که شما را تا مدتها مجذوب خود خواهد کرد. مطمئن باشید هیچکس نمیتواند فقط یک بار این فیلم را تماشا کند؛ در صورت یک بار دیدن بارها و بارها آن را خواهید دید.
زیبای چشم آبی که از مکتب اکتورز استودیو (Actors Studio) به سینما وارد شد و قرار بود تنها جای مارلون براندو (Marlon Brando) را پر کند، خود به اسطورهای تبدیل شد. نیومن با کولهباری از تجربه از بزرگان سینما به این فیلم رسیده بود، تیرانداز چپ دست (The Left Handed Gun,1958) آرتور پن، بیلیارباز (Hustler,1961) رابرت راسن، پرده پاره (Torn Curtain,1966) آلفرد هیچکاک، لوک خوش دست (Cool Hand Luke,1967) استوارت روزنبرگ و زندگی و دوران قاضی روی بین (The Life And Times Of Judge Roy Bean,1972) جان هیوستون. در «نیش» او نقش هنری گاندورف، کلاهبردار کهنهکار را به خوبی بازی کرد بهطوریکه تصویر او با زیر پیراهن رکابی، دو بنده، کلاه و سیگاری بر لب تبدیل به شمایلی در سینما شد.
رابرت ردفوردِ (Robert Redford) جوان، راه کمتری را نسبت به نیومن کارکشته طی کرده بود؛ اما او هم چیزی کم نداشت؛ تعقیب (The Chase,1966 ) آرتور پن، این ملک متروک است (This Property Is Condemned,1966) سیدنی پولاک و پابرهنه در پارک (Barefoot In The Park,1967) جین ساکس. ردفورد به خوبی توانست نقش جوان انتقامجوی تازهکار را ایفا کند. او در کنار پل نیومن زوج رویایی را تشکیل میدادند که هرگز تکرار نشد. البته نمیتوان از نقش رابرت شاو (Robert Shaw) بازیگر نقش دویل لانگان گذشت. او یکی از بهترین بدمنهای تاریخ سینماست؛ ترسناک، قوی و باهوش.
نیش توانست در سال 1974 در 10 رشته نامزد دریافت اسکار شود که موفق به بردن هفت اسکار بهترین فیلم، بهترین کارگردان، بهترین فیلمنامه غیراقتباسی، بهترین کارگردانی هنری، بهترین طراحی صحنه، بهترین تدوین و بهترین موسیقی شد. سه اسکار بهترین فیلمبرداری، بهترین صدا و بهترین بازیگر مرد نقش اول را در برابر رقبا از دست داد. رابرت ردفورد اسکار بازیگری را به جک لمون (Jack Lemmon) برای بازی در فیلم ببر را نجات بده (Save The Tiger,1973) ساخته جان اویلدسن (John Avildsen)، باخت.
*درباره نویسنده:
دیوید اس. وارد (زادهٔ 25 اکتبر 1945) کارگردان و فیلمنامهنویس اهل ایالات متحده آمریکا است. وی همچنین برندهی جوایزی همچون جایزهی اسکار بهترین فیلمنامهی غیراقتباسی شده است.
* فیلم:
(1973) The Sting
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان