- 15000
- 1000
- 1000
- 1000
بازگشت یک مرده
سوروا داشفسکی پس از 11 سال حبس به جرم خیانت به میهن، بالأخره آزاد می شود...
از ایرانصدا بشنوید
سوروا انبوهی آدرس و پیام را به حافظهاش سپرده است تا از طرف زندانی ها برای خانواده هاشان ببرد. او سال ها از خانواده اش و زوفیا، دختری که با او قرار ازدواج داشت، بی خبر است. سوروا پس از سال ها وارد زادگاهش می شود، اما چیزی جز بی تفاوتی و رفتار سرد و خشن از سوی زوفیا، دختر خاطرات کودکی و سال های شیدایی اش، نمی بیند. او با این حقیقت تلخ مواجه می شود که زوفیا سال هاست با الکساندر، دوست دوران کودکی اش، ازدواج کرده است و فرزند دومی هم در راه دارد.
اما در این میان، همسر زوفیا، الکساندر، سوروا را تهدید می کند که اگر آنجا را ترک نکند او را خواهد کشت. او نه تنها اموال سوروا را تصاحب کرده، بلکه عشق دوران کودکی او را هم گرفته است.
سوروا پس از رسیدن به زادگاهش متوجه می شود که درپی انتشار خبر ساختگی مرگش، پدر و مادرش را یکی پس از دیگری از دست داده است. او سری به گورستان می زند تا با پدر و مادرش وداع کند و در آن جا قبر دروغی خودش را می بیند و با نفرت و کینه ای که از دوستش (الکساندر) به دل گرفته است، درصدد انتقام از او برمی آید، اما در این میان الکساندر پرده از رازی برمی دارد که سوروا نه تنها زادگاهش، بلکه نام خود را هم نیست و نابود می کند...
اما در این میان، همسر زوفیا، الکساندر، سوروا را تهدید می کند که اگر آنجا را ترک نکند او را خواهد کشت. او نه تنها اموال سوروا را تصاحب کرده، بلکه عشق دوران کودکی او را هم گرفته است.
سوروا پس از رسیدن به زادگاهش متوجه می شود که درپی انتشار خبر ساختگی مرگش، پدر و مادرش را یکی پس از دیگری از دست داده است. او سری به گورستان می زند تا با پدر و مادرش وداع کند و در آن جا قبر دروغی خودش را می بیند و با نفرت و کینه ای که از دوستش (الکساندر) به دل گرفته است، درصدد انتقام از او برمی آید، اما در این میان الکساندر پرده از رازی برمی دارد که سوروا نه تنها زادگاهش، بلکه نام خود را هم نیست و نابود می کند...
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان