- 35290
- 1000
- 1000
- 1000
ام الملوک
حکومت آل بویه با درایت و سیاست «صاحب ابن عُبّاد»، وزیر گرانمایهی «فخرالدوله»، و کیاستِ همرزمش «سیده ملک خاتون» دوام یافت، اما کارهای «ابوطالب رستم مجدالدوله»، فرزند سیده، او را هماره نگران میداشت.
از ایرانصدا بشنوید
حکومت آل بویه با درایت و سیاست «صاحب ابن عُبّاد»، وزیر گرانمایهی «فخرالدوله»، و کیاستِ همرزمش «سیده ملک خاتون» دوام یافت، اما کارهای «ابوطالب رستم مجدالدوله»، فرزند سیده، او را هماره نگران میداشت.
ازسویی ستمهای حاکم خوزستان در سایهی تحریکات «بهاءالدوله» که دستنشاندهی امپراتوری عباسیان بود، از دیگرسو غرش محمود غزنوی و نظر داشتن او به ملک ری، خاتون را پریشان میکرد و سرانجام پس از مشورت با صاحب ابن عبّاد، تصمیم گرفت شوهرش را برای خاتمه دادن به تعدیات حاکم غزنوی راهی کند. ازسویی مجدالدوله که به فساد خلق و بدرفتاری مشهور بود، با ابنقاسم و عدهای دیگر علیه مادر دسیسه چیدند.
سیده شبی که مجدالدوله مشغول عیشونوش بود، او را در حضور صاحب ابن عُبّاد تنبیه کرد و ازقضا صاحب، یار وفادارش، در همان شب در بستر بیماری افتاد.
به هرحال فخرالدوله به خواستِ سیده راهی خوزستان شد، اما باآنکه سپاه دشمن را به آنسوی اروند راند، خود نیز بیمار شد و سپاهش از هم پاشید و در نزدیکیهای همدان پس از نوشتن وصایایش، درحالیکه از مرگ صاحب ابن عُبّاد بیخبر بود، در شبی ظلمانی و طوفانی جان سپرد.
پس از آن سیده در ری، در زندانی در کوههای بیبی شهربانو، اسیر مجدالدوله شد، اما چندی نگذشت که با معاونت «بیگمجان» (خادمهی وفادارش) عزم گریز از بند فرزند را کرد تا به خوزستان پناه ببرد و به والی جدید آنجا بپیوندد... .
ازسویی ستمهای حاکم خوزستان در سایهی تحریکات «بهاءالدوله» که دستنشاندهی امپراتوری عباسیان بود، از دیگرسو غرش محمود غزنوی و نظر داشتن او به ملک ری، خاتون را پریشان میکرد و سرانجام پس از مشورت با صاحب ابن عبّاد، تصمیم گرفت شوهرش را برای خاتمه دادن به تعدیات حاکم غزنوی راهی کند. ازسویی مجدالدوله که به فساد خلق و بدرفتاری مشهور بود، با ابنقاسم و عدهای دیگر علیه مادر دسیسه چیدند.
سیده شبی که مجدالدوله مشغول عیشونوش بود، او را در حضور صاحب ابن عُبّاد تنبیه کرد و ازقضا صاحب، یار وفادارش، در همان شب در بستر بیماری افتاد.
به هرحال فخرالدوله به خواستِ سیده راهی خوزستان شد، اما باآنکه سپاه دشمن را به آنسوی اروند راند، خود نیز بیمار شد و سپاهش از هم پاشید و در نزدیکیهای همدان پس از نوشتن وصایایش، درحالیکه از مرگ صاحب ابن عُبّاد بیخبر بود، در شبی ظلمانی و طوفانی جان سپرد.
پس از آن سیده در ری، در زندانی در کوههای بیبی شهربانو، اسیر مجدالدوله شد، اما چندی نگذشت که با معاونت «بیگمجان» (خادمهی وفادارش) عزم گریز از بند فرزند را کرد تا به خوزستان پناه ببرد و به والی جدید آنجا بپیوندد... .
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان