- 47188
- 1000
- 1000
- 1000
نود و سه
دستیابی مردم پاریس به «قلعه باستی» در چهاردهم ژوئیه 1789 میلادی، آغازگر فروریختن کاخ استبداد در فرانسه بود. این حالوهوای انقلابی چندین سال دوام داشت. رمان «نودوسه» ما را به فضای «انقلاب کبیر فرانسه» در سال 1793 میلادی میبرد.
از ایرانصدا بشنوید
دوران «انقلاب کبیر فرانسه» است و سال 1793 میلادی. ضد انقلاب داخلی با تکیه بر نیروهای خارجی، قصد داشتند جمهوریخواهان را شکست دهند. مهمترین عامل ضد انقلاب شخصی بود به نام «مارکی دولانتناک» که شاهزادهای اهل بریتانی بود و در منطقهی «وانده» ضد انقلاب را هدایت میکرد. او با هجوم ناگهانی به ناحیهی «دوول» حمله برد و به هیچکس رحم نکرد؛ حتی سه کودکِ زنی بیوه را با خود گروگان برد و زن را تیرباران کرد که البته زن نمرد و گدایی او را به خانه برد و به بهبودش کمک کرد.
سران انقلابی شخصی به نام «جی مُردن» را برای مقابله با مارکی فرستادند. البته اشرافزادهای به نام «گوان» قبلاً به آنجا اعزام شده بود و مشغول جنگیدن با نیروهای مارکی بود. این اشرافزاده، برادرزادهی مارکی بود.
جی مردن که به دوول رسید، متوجه شد «گوان» همان کسی است که در کودکی تحت آموزش او بود و میانشان علاقهای خاص وجود داشت. گوان، با تدبیری ماهرانه، نیروهای مارکی را در دوول شکست داد؛ بیشتر افرادش را کشت یا اسیر کرد و باعث شد مارکی و تعداد محدودی از افرادش، به شهر کوچک «تورک» بگریزند و در برج بلندی سنگر بگیرند.
گوان و جی مردن و افرادشان برج را محاصره کردند. برج دو راه ورود داشت: یکی پلی که محاصرهشدگان آن را با مواد منفجره بسته بودند و راه دیگری که آن را هم با چوب بسته بودند. گوان به محاصرهشدگان هشدار داد که یا خود را تسلیم کنند، یا آمادهی حملهی آنها بشوند. درعوض مارکی هم اعلام کرد که اگر جلو بیایند، آن سه کودک را قربانی میکنند. مهلت دادهشده از سوی گوان و جی مردن به پایان رسید و آنها تصمیم گرفتند که حمله کنند.
از آن سو، مادر سه کودک در روستایی شنید که بچههایش در شهر تورک هستند....
* دربارهی داستان:
ویکتور هوگو، نویسندهی بزرگ و نامآور، پس از پایان رمان «بینوایان» به اطرافیان خود گفته بود که در ذهنش طرحی برای نوشتن رمانی دربارهی انقلاب دارد. این طرح ده سال بعد، در سال 1884 میلادی، با نام رمان «نودوسه» منتشر شد که آخرین رمان او بود. ردپای انقلاب کبیر فرانسه را در بسیاری از نوشتهها و اشعار هوگو میتوان یافت، اما رمان «نودوسه» درخشندگی بیشتری دارد.
هوگو در آن ده سال اسناد بسیاری از وقایع سال 1793 و جنگ و ستیز «وانده» گرد آورده بود، و از پدرش و ابازماندگان دیگر آن جنگها داستانهای بسیاری شنیده بود و با جزئیات حوادث نبرد وانده آشنایی داشت؛ با اینحال، در رمان خود وقایع را آنطور که دلخواهش بود و با ظرافت و مهارتهای هنرمندانه بازسازی کرد.
نام رمان تلخیصی از سال «هزار و هفتصد و نود و سه»، یعنی چهارمین سال انقلاب فرانسه است؛ سالی سرشار از تلاطمات سیاسی که برجستهترین آنها اعدام «لویی شانزدهم» (در ژانویه) و اعدام «ملکه ماری آنتوانت» در اکتبر همان سال است.
سه قهرمان اصلی این رمان، نمایانگرِ منشهایی با ارزشهای اخلاقی طبقات خویش هستند:
«مارکی دولانتناک» از اشراف سالخورده، با خلقوخویی عبوس است که بر مسئولیتهای طبقهی حاکم آگاهی دارد و آنها را به عهده میگیرد؛
«سیموردن» نمایندهی ملت است که اشتیاق او به بازیافتن کرامت انسان سبب میشود تا نمایندگان کنوانسیون را برانگیزد؛
و سرانجام «گوان» نجیبزادهای است که پیوستنش به صفوف ملت، تجسم کوشش بلندنظرانهی طبقهای در آستانهی نابودی است که در راه بازیابی خویش تلاش میکند.
هر سه، پیوندی یکدلانه با یکدیگر دارند؛ پیوندی که باوجودِ ژرفای آن، هیچ نتیجهای دربرندارد؛ چراکه روشهای هریک جدایی از دیگری است و همین چالشی است که روند حوادث را به پیش میبرد.
این رمان پایانی بسیار تلخ و اندوهبار دارد؛ اما قهرمانان داستان در آخرین لحظههای عمر خود از آیندهای روشن سخن میگویند و معتقدند که حتی در سیاهترین لحظهها نباید امید را از دست داد.
* دربارهی نویسنده:
ویکتور ماری هوگو (فرانسوی: Victor Marie Hugo؛ 26 فوریه 1802 – 22 مه 1885) شاعر، داستاننویس و نمایشنامهنویس پیرو سبک «رومانتیسم» فرانسوی بود. او یکی از بهترین نویسندگان فرانسوی است و شهرت جهانی دارد.
وی سومین پسر کاپیتان «ژوزف لئوپولد سیگیسبو هوگو» (بعدها به مقام ژنرالی نائل آمد) و «سونی تره بوشه» بود. هوگو بهشدت تحت نفوذ و تأثیر مادرش بود. مادر وی از سلطنتطلبان و پیروان متعصب آزادی به شیوهی «ولتر» بود و بعد از مرگ مادر بود که پدرش، آن سرباز شجاع، توانست علاقه و محبت فرزندش را به خود برانگیزد.
آثار او به بسیاری از اندیشههای سیاسی و هنری رایج در زمان خویش اشاره دارد و بازگوکنندهی تاریخ فرانسه است. «بینوایان»، «گوژپشت نتردام» و «مردی که میخندد» از برجستهترین آثار او است. در فرانسه، هوگو را بیشتر برای مجموعه اشعارش میشناسند.
ویکتور هوگو در سال 1822 با «آدل فوشه»، دوست دوران کودکی خود، ازدواج کرد. آدل فوشه دختری بود سبزهروی با موهای مشکی و ابروانی کمانی. او در 16 سالگی بانویی خوشسیما و جذاب بود. آدل فوشه اولین عشق ویکتور هوگو بود و ویکتور او را بسیار تحسین میکرد. دوران نامزدی آدل و ویکتور را میتوان یک تراژدی عاشقانه دانست. ویکتور و آدل همدیگر را از کودکی میشناختند. دو خانواده فوشه و هوگو با هم بسیار صمیمی بودند و بچههایشان با هم بزرگ شدند. زندگی عاشقانه هوگو زمانی آغاز شد که نوجوانی بیش نبود؛ اما مادرش او را از این عشق منع کرد.
*«نودوسه»، آخرین رمان نویسندهی فرانسوی، ویکتور هوگو، است. این رمان در سال 1874، هشتاد سال پس از شورش خونین کمون پاریس در انقلاب فرانسه، منتشر شد.
همچنین، یک فیلم صامت فرانسوی براساس رمان نودوسه، به کارگردانی آندره آنتوان، آلبرت کاپلانی و لئونارد آنتوان، در سال 1920 ساخته شده است.
*کتاب:
Ninety-Three, 1874
فیلم:
Quatre-vingt-treize, 1920
سران انقلابی شخصی به نام «جی مُردن» را برای مقابله با مارکی فرستادند. البته اشرافزادهای به نام «گوان» قبلاً به آنجا اعزام شده بود و مشغول جنگیدن با نیروهای مارکی بود. این اشرافزاده، برادرزادهی مارکی بود.
جی مردن که به دوول رسید، متوجه شد «گوان» همان کسی است که در کودکی تحت آموزش او بود و میانشان علاقهای خاص وجود داشت. گوان، با تدبیری ماهرانه، نیروهای مارکی را در دوول شکست داد؛ بیشتر افرادش را کشت یا اسیر کرد و باعث شد مارکی و تعداد محدودی از افرادش، به شهر کوچک «تورک» بگریزند و در برج بلندی سنگر بگیرند.
گوان و جی مردن و افرادشان برج را محاصره کردند. برج دو راه ورود داشت: یکی پلی که محاصرهشدگان آن را با مواد منفجره بسته بودند و راه دیگری که آن را هم با چوب بسته بودند. گوان به محاصرهشدگان هشدار داد که یا خود را تسلیم کنند، یا آمادهی حملهی آنها بشوند. درعوض مارکی هم اعلام کرد که اگر جلو بیایند، آن سه کودک را قربانی میکنند. مهلت دادهشده از سوی گوان و جی مردن به پایان رسید و آنها تصمیم گرفتند که حمله کنند.
از آن سو، مادر سه کودک در روستایی شنید که بچههایش در شهر تورک هستند....
* دربارهی داستان:
ویکتور هوگو، نویسندهی بزرگ و نامآور، پس از پایان رمان «بینوایان» به اطرافیان خود گفته بود که در ذهنش طرحی برای نوشتن رمانی دربارهی انقلاب دارد. این طرح ده سال بعد، در سال 1884 میلادی، با نام رمان «نودوسه» منتشر شد که آخرین رمان او بود. ردپای انقلاب کبیر فرانسه را در بسیاری از نوشتهها و اشعار هوگو میتوان یافت، اما رمان «نودوسه» درخشندگی بیشتری دارد.
هوگو در آن ده سال اسناد بسیاری از وقایع سال 1793 و جنگ و ستیز «وانده» گرد آورده بود، و از پدرش و ابازماندگان دیگر آن جنگها داستانهای بسیاری شنیده بود و با جزئیات حوادث نبرد وانده آشنایی داشت؛ با اینحال، در رمان خود وقایع را آنطور که دلخواهش بود و با ظرافت و مهارتهای هنرمندانه بازسازی کرد.
نام رمان تلخیصی از سال «هزار و هفتصد و نود و سه»، یعنی چهارمین سال انقلاب فرانسه است؛ سالی سرشار از تلاطمات سیاسی که برجستهترین آنها اعدام «لویی شانزدهم» (در ژانویه) و اعدام «ملکه ماری آنتوانت» در اکتبر همان سال است.
سه قهرمان اصلی این رمان، نمایانگرِ منشهایی با ارزشهای اخلاقی طبقات خویش هستند:
«مارکی دولانتناک» از اشراف سالخورده، با خلقوخویی عبوس است که بر مسئولیتهای طبقهی حاکم آگاهی دارد و آنها را به عهده میگیرد؛
«سیموردن» نمایندهی ملت است که اشتیاق او به بازیافتن کرامت انسان سبب میشود تا نمایندگان کنوانسیون را برانگیزد؛
و سرانجام «گوان» نجیبزادهای است که پیوستنش به صفوف ملت، تجسم کوشش بلندنظرانهی طبقهای در آستانهی نابودی است که در راه بازیابی خویش تلاش میکند.
هر سه، پیوندی یکدلانه با یکدیگر دارند؛ پیوندی که باوجودِ ژرفای آن، هیچ نتیجهای دربرندارد؛ چراکه روشهای هریک جدایی از دیگری است و همین چالشی است که روند حوادث را به پیش میبرد.
این رمان پایانی بسیار تلخ و اندوهبار دارد؛ اما قهرمانان داستان در آخرین لحظههای عمر خود از آیندهای روشن سخن میگویند و معتقدند که حتی در سیاهترین لحظهها نباید امید را از دست داد.
* دربارهی نویسنده:
ویکتور ماری هوگو (فرانسوی: Victor Marie Hugo؛ 26 فوریه 1802 – 22 مه 1885) شاعر، داستاننویس و نمایشنامهنویس پیرو سبک «رومانتیسم» فرانسوی بود. او یکی از بهترین نویسندگان فرانسوی است و شهرت جهانی دارد.
وی سومین پسر کاپیتان «ژوزف لئوپولد سیگیسبو هوگو» (بعدها به مقام ژنرالی نائل آمد) و «سونی تره بوشه» بود. هوگو بهشدت تحت نفوذ و تأثیر مادرش بود. مادر وی از سلطنتطلبان و پیروان متعصب آزادی به شیوهی «ولتر» بود و بعد از مرگ مادر بود که پدرش، آن سرباز شجاع، توانست علاقه و محبت فرزندش را به خود برانگیزد.
آثار او به بسیاری از اندیشههای سیاسی و هنری رایج در زمان خویش اشاره دارد و بازگوکنندهی تاریخ فرانسه است. «بینوایان»، «گوژپشت نتردام» و «مردی که میخندد» از برجستهترین آثار او است. در فرانسه، هوگو را بیشتر برای مجموعه اشعارش میشناسند.
ویکتور هوگو در سال 1822 با «آدل فوشه»، دوست دوران کودکی خود، ازدواج کرد. آدل فوشه دختری بود سبزهروی با موهای مشکی و ابروانی کمانی. او در 16 سالگی بانویی خوشسیما و جذاب بود. آدل فوشه اولین عشق ویکتور هوگو بود و ویکتور او را بسیار تحسین میکرد. دوران نامزدی آدل و ویکتور را میتوان یک تراژدی عاشقانه دانست. ویکتور و آدل همدیگر را از کودکی میشناختند. دو خانواده فوشه و هوگو با هم بسیار صمیمی بودند و بچههایشان با هم بزرگ شدند. زندگی عاشقانه هوگو زمانی آغاز شد که نوجوانی بیش نبود؛ اما مادرش او را از این عشق منع کرد.
*«نودوسه»، آخرین رمان نویسندهی فرانسوی، ویکتور هوگو، است. این رمان در سال 1874، هشتاد سال پس از شورش خونین کمون پاریس در انقلاب فرانسه، منتشر شد.
همچنین، یک فیلم صامت فرانسوی براساس رمان نودوسه، به کارگردانی آندره آنتوان، آلبرت کاپلانی و لئونارد آنتوان، در سال 1920 ساخته شده است.
*کتاب:
Ninety-Three, 1874
فیلم:
Quatre-vingt-treize, 1920
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
آسیب ها
تصاویر
از همین نویسنده
از همین گوینده
-
-
-
-
-
-
-
-
ستاره ی توس (داستان زندگی خواجه نصیرالدین توسی)
-
محشای قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران - جلد 14 (بازنگری در قانون اساسی)
-
محشای قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران - جلد 13 (شورای عالی امنیت ملی)
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان