- 8859
- 1000
- 1000
- 1000
آقای دکتر
پروفسور حمید رحمت در طول بیش از 55 سال طبابت بیش از30 هزار جراحی انجام داده بود. او در طول سالهای دفاع مقدس با حضور داوطلبانه در جبهههای جنگ رزمندگان را مداوا میکرد.
از ایرانصدا بشنوید
دکتر حمید رحمت در کرمان به دنیا آمد واز همان دوران کودکی علاقه ی خاصی به طبابت داشت .وبه دلیل علاقه و پشتکارش در کنکور پزشکی دانشگاه تهران قبول و برای ادامه تحصیل به انگلستان رفت .
حمید رحمت سال 1314 در شورخانه ی کرمان به دنیا آمد. وتا سن 15 سالگی در بم زندگی می کرد . او از سن 5 سالگی علاقه بسیاری به خواندن و نوشتن داشت . پدر او اولین داروخانه را در شهر بم تاسیس کرده بود.او از همان بچگی علاقه داشت دکتر شود ولی مجبور شد به خاطر همراهی بایکی از دوستانش به دبیرستان نظام برود و خانواده اش خیلی مخالف بودن و با اسرار به مدر سه ی نظام رفت .وبعد از یکسال وقتی مخالفت پدر و مادرم را دیدم دبیرستان نظام را رها کرد تا بتواند به آرزوی پزشکی اش برسد .
سالها بعد تو کنکور پزشکی دانشگاه تهران شرکت و پذیرفته شد. هنوز چند سالی از تحصیلش نگذشته بود که به اسرار پدر و مادرش ازدواج کرد و شریک خوبی برای زندگیش انتخاب کرده بود
برای ادامه تحصیل به انگلستان رفت وچند سالی آنجا ماند . تا اینکه نامه ای از طرف یکی از اساتیدش در ایران دریافت کرد که برای راه اندازی یک بیمارستان درتهران به کمک او احتیاج داشت . با اینکه موقعیت بسیار خوبی در دانشگاه و بیمارستان ها آنجا داشته ودعوتنامه های زیادی از کشورهای دیگه ای داشت ترجیح داد به ایران برگردد و به مردم ایران خدمت کند. و در سالهای انقلاب سعی کرد در کنار مردم باشد و هر کمکی از دستش بر می آمد انجام دهد .
حمید رحمت سال 1314 در شورخانه ی کرمان به دنیا آمد. وتا سن 15 سالگی در بم زندگی می کرد . او از سن 5 سالگی علاقه بسیاری به خواندن و نوشتن داشت . پدر او اولین داروخانه را در شهر بم تاسیس کرده بود.او از همان بچگی علاقه داشت دکتر شود ولی مجبور شد به خاطر همراهی بایکی از دوستانش به دبیرستان نظام برود و خانواده اش خیلی مخالف بودن و با اسرار به مدر سه ی نظام رفت .وبعد از یکسال وقتی مخالفت پدر و مادرم را دیدم دبیرستان نظام را رها کرد تا بتواند به آرزوی پزشکی اش برسد .
سالها بعد تو کنکور پزشکی دانشگاه تهران شرکت و پذیرفته شد. هنوز چند سالی از تحصیلش نگذشته بود که به اسرار پدر و مادرش ازدواج کرد و شریک خوبی برای زندگیش انتخاب کرده بود
برای ادامه تحصیل به انگلستان رفت وچند سالی آنجا ماند . تا اینکه نامه ای از طرف یکی از اساتیدش در ایران دریافت کرد که برای راه اندازی یک بیمارستان درتهران به کمک او احتیاج داشت . با اینکه موقعیت بسیار خوبی در دانشگاه و بیمارستان ها آنجا داشته ودعوتنامه های زیادی از کشورهای دیگه ای داشت ترجیح داد به ایران برگردد و به مردم ایران خدمت کند. و در سالهای انقلاب سعی کرد در کنار مردم باشد و هر کمکی از دستش بر می آمد انجام دهد .
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان