- 33508
- 1000
- 1000
- 1000
ملک جمشید
جمشید درپی آهویی تاخت و از سپاه جدا ماند. او در بیابانها رنجها برد تا به دروازه شهری رسید؛ در همان دم، تیر عشق ماه عالمگیر بر قلبش نشست و وارد شهر شد.
از ایرانصدا بشنوید
جمشید که خسته و گرسنه بود، وقتی وارد شهر شد به حمامی رفت و خود را آراست؛ اما چیزی برای خوردن نیافت، تا اینکه رستمخان، چهارسوقدار بزرگ، نانی به او داد و مهر جمشید به دلش نشست و او را فرزندخوانده خود کرد و به منزل برد.
جمشید در حسرت یاری که هنگام ورود به شهر عاشق او شده بود، میسوخت. رستمخان این را دریافت و به او قول داد فردا دیدارشان را تدارک ببیند.
صبح فردا، جمشید و رستمخان به چهارسوق رفتند و فراشی پیامی از آمدن ملکه آفاق داد. ماه عالمگیر که با رستمخان درباره تازهواردها صحبت میکرد، چشمش به جمشید افتاد و از حال رفت.
ملکه بعد از آنکه حالش بهتر شد، ندیمهاش را فرستاد تا پنهانی ملک جمشید را به سرایش بیاورد. هماندم که جمشید آمادهی رفتن و پیوستن به ملکه بود، رستمخان سررسید و او را از رفتن بازداشت و او را به باغ سحرآمیز و حمام بلور برد و سپس موضوع در طلسم بودن ملک فریدون، برادر ماه عالمگیر، را برایش گفت.
*نقیب الممالک لقب محمد علی از نقالان عصر ناصرالدین شاه است. شاه قاجار او را برای نقل قصه و داستان گویی برگزید،و وظیفه ای بر او معین ساخت تا هنگام استراحت بعد از ناهار و شب ها پیش از خواب به داستان گویی(گاهی همراه با نواخته شدن کمانچه) بپردازد.ناصرالدین شاه بعد ها او را ملقب به نقیب الممالک نمود.قصه های مشهور امیر ارسلان،ملک جمشید و زرین ملک از جمله داستان هایی بوده است که او در خلال این داستان گویی ها برای شاه قجر می گفته است.
مرگ نقیب الممالک را در روز شنبه 17 ربیع الاول سنه 1300ق. نوشته است .
جمشید در حسرت یاری که هنگام ورود به شهر عاشق او شده بود، میسوخت. رستمخان این را دریافت و به او قول داد فردا دیدارشان را تدارک ببیند.
صبح فردا، جمشید و رستمخان به چهارسوق رفتند و فراشی پیامی از آمدن ملکه آفاق داد. ماه عالمگیر که با رستمخان درباره تازهواردها صحبت میکرد، چشمش به جمشید افتاد و از حال رفت.
ملکه بعد از آنکه حالش بهتر شد، ندیمهاش را فرستاد تا پنهانی ملک جمشید را به سرایش بیاورد. هماندم که جمشید آمادهی رفتن و پیوستن به ملکه بود، رستمخان سررسید و او را از رفتن بازداشت و او را به باغ سحرآمیز و حمام بلور برد و سپس موضوع در طلسم بودن ملک فریدون، برادر ماه عالمگیر، را برایش گفت.
*نقیب الممالک لقب محمد علی از نقالان عصر ناصرالدین شاه است. شاه قاجار او را برای نقل قصه و داستان گویی برگزید،و وظیفه ای بر او معین ساخت تا هنگام استراحت بعد از ناهار و شب ها پیش از خواب به داستان گویی(گاهی همراه با نواخته شدن کمانچه) بپردازد.ناصرالدین شاه بعد ها او را ملقب به نقیب الممالک نمود.قصه های مشهور امیر ارسلان،ملک جمشید و زرین ملک از جمله داستان هایی بوده است که او در خلال این داستان گویی ها برای شاه قجر می گفته است.
مرگ نقیب الممالک را در روز شنبه 17 ربیع الاول سنه 1300ق. نوشته است .
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان