منو
روزگار کبود

روزگار کبود

  • 14 قطعه
  • 241 دقیقه مدت کتاب
  • 6292 دریافت شده
نویسنده: مریم تاجیک
کارگردان: ایوب آقاخانی
قالب: نمایشی
دسته‌بندی: کتاب گویا
«صابر» براثر اعتیاد همه چیز خود را از دست داده است. سوی چشمان دخترش «زینب»، هر روز کم‌تر می‌شود، ولی صابر برای بردن او به تهران و درمان وی پولی ندارد. «ثریا» همسرش هم از این وضع بسیار ناراحت است.

از ایرانصدا بشنوید

از سوی دیگر «اصغر» برادر «سلمان» که صابر بعد از رفتن وی به جایش به کارخانه آمده است، از او می‌خواهد که از آنجا برود تا سلمان دوباره سر کار خودش بازگردد.
«رجب» و همسرش «نازی» از این کارخانه چوب‌بری به عنوان پوششی برای کارهای خلاف خود استفاده می‌کنند.
سلمان بالاخره با سماجت خود، رجب را راضی می‌کند تا دوباره به کارخانه بازگردد. ولی رجب او را به انبار می‌فرستد و سلمان با آزار صابر سعی در پس گرفتن جای قبلی خود دارد.
ثریا، همسر صابر، از «قاسم»، برادر زینب که بیکار است، گلایه می‌کند که چرا سر کار نمی‌رود. در گیرودار این گرفتاری‌ها زینب دچار کوری موقت می‌شود و نیاز به عمل جراحی دارد. صابر و سلمان بار دیگر با هم دعوا می‌کنند و رجب آنها را اخراج می‌کند. اما وقتی پشیمانی آنها را می‌بیند، یک هفته دیگر به آنها فرصت می‌دهد.
صابر همراه برادرش «قادر» نزد همسر قادر یعنی «عفت خانم» می‌رود تا از او پول قرض بگیرد. اما عفت برای بازپس‌گیری پول سود زیادی می‌گیرد.
ثریا که بی‌تاب شده، به صابر می‌گوید که از رجب پول قرض بگیرد. صابر حرفش را جدی نمی‌گیرد. ولی در حین درددل کردن با «مراد»، همکار عقب افتاده‌اش، این موضوع را به او می‌گوید. مراد هم به نازی همسر رجب می‌گوید و در عین ناباوری نازی این پول را به صابر می‌دهد، اما صابر و سلمان باز هم با هم دعوا می‌کنند و صابر پول را در حین دعوا در کارخانه جا می‌گذارد.
نیمه شب با مراد به کارخانه باز می‌گردد تا پول را بر دارد و در آنجا می‌فهمد که در کارخانه خبرهایی هست. فردای آن روز بازهم سلمان دعوا راه می‌اندازد و شب صابر از ترس اینکه سلمان کارخانه را به آتش بکشد، در آنجا می‌ماند. اما وقتی دیر می‌کند، ثریا نگران شده و قاسم و مراد را به دنبال او می‌فرستد و آنها در کارخانه با جنازه صابر روبه‌رو می‌شوند.

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

4

محتوا و داستان

4

آسیب ها

فصل ها

مشخصات کتاب گویا

سایر مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

  • جالبه بد نیس
  • از نظر من هر کسی که دوست داره با روش زندگی آشنا بشه حتما باید این کتاب گویا رو خوب گوش کنه 🤔 دست تمامی گویندگان این کتاب درد نکنه 👏👏
  • نویسنده ی این داستان تا تونسته مصیبت و بدبختی رو به تصویر بکشه
  • سلام،کل کارتون خوبو عالیه ولی توی این کتاب گویا فصل هفتم نمیدونم چه ربطی با داستان داشت ممنون از زحماتتون
  • فصل نهم ربطی به داستان نداشت انگار واسه یه داستان دیگه بود
  • سلام خدا قوت ب همگی کارکنان وهنرمتدان رادیو نمایش من این داستان هنوز کامل گوش ندادم خوب یابد بماند اما دست همگی درد نکند که زحمت کشیدن ممنون
  • یعنی چی کوش بقیه داستان چرا از فصل نه به بعد یه داستان دیکه اومد؟؟؟ متاسفم واقعا هیچ کاری و درست انجام نمیدیم

تصاویر

کتاب گویا