- 10015
- 1000
- 1000
- 1000
مزد ترس
«کامران ملک»، دانشجوی ترم آخر داروسازی، در داروخانه «تابان» مشغول به کار است. او برای یکی از مشتریهای خانم، پمادی ترکیبی میسازد؛ اما آن زن به داروخانه میآید و با فریاد میگوید که بعد از مصرف پماد، صورتش سوخته است.
از ایرانصدا بشنوید
پس از شکایت زن آسیبدیده، کار به دادگاه میکشد و در آزمایشهای اولیه، چیزی پیدا نمیشود. قاضی حکم میکند برای بررسی بیشتر، داروخانه به مدت دو هفته بسته شود. کامران که ماجرا را اینطور میبیند، فرار میکند و برای مدتی ناپدید میشود.
«مریم یگانه»، نامزد کامران، نگران اوست و از اینکه با اولین مشکل، جازده است، ناراحت است.
دکتر «سودابه دمیرچی» و «طغرل پناهنده»، صاحبان داروخانه و از دوستان قدیمی کامران، از این کار او متعجب و نگراناند، اما ته دلشان او را میبخشند.
کامران میخواهد خودش را از بالای سد به پایین پرت کند که نگهبان متوجه او میشود و نجاتش میدهد.
کامران بعد از چند روز به هوش میآید، اما چیزی به دکترش و کارکنان بیمارستان نمیگوید تا خیال کنند که بیکس و کار است.
«آقا داوود»، سرایدار داروخانه، به طور تصادفی او را در بیمارستان میبیند و بدون اینکه کامران متوجه شود، به دکتر دمیرچی خبر میدهد. کامران از دیدن دوستانش و حتی نامزدش، سر بازمیزند و با برادرش «کیومرث» هم رفتار خوبی ندارد.
«مریم یگانه»، نامزد کامران، نگران اوست و از اینکه با اولین مشکل، جازده است، ناراحت است.
دکتر «سودابه دمیرچی» و «طغرل پناهنده»، صاحبان داروخانه و از دوستان قدیمی کامران، از این کار او متعجب و نگراناند، اما ته دلشان او را میبخشند.
کامران میخواهد خودش را از بالای سد به پایین پرت کند که نگهبان متوجه او میشود و نجاتش میدهد.
کامران بعد از چند روز به هوش میآید، اما چیزی به دکترش و کارکنان بیمارستان نمیگوید تا خیال کنند که بیکس و کار است.
«آقا داوود»، سرایدار داروخانه، به طور تصادفی او را در بیمارستان میبیند و بدون اینکه کامران متوجه شود، به دکتر دمیرچی خبر میدهد. کامران از دیدن دوستانش و حتی نامزدش، سر بازمیزند و با برادرش «کیومرث» هم رفتار خوبی ندارد.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان