- 23066
- 1000
- 1000
- 1000
همسر نامرئی
«غفور» مجرد است و به همین خاطر نمیتواند خانه اجاره کند. او، بنابه توصیه «ذبیح»، دلال بنگاه املاک، به دروغ میگوید که زن دارد و به این ترتیب موفق میشود خانهای کلنگی و قدیمی را اجاره کند. اما زنی ناشناس در محله، خود را همسر غفور جامیزند.
از ایرانصدا بشنوید
غفور کمکم متوجه میشود که در غیاب او زنی ناشناس، که خود را همسر غفور جازده است، از مغازههای محل خریدهای نسیه میکند. او جریان را به «مش ابراهیم»، صاحب مسافرخانهای که در آن ساکن بوده و همچنین «سودابه»، زن دلخواه خود، میگوید.
از طرفی، «باقری»، مالک بنگاه ملکی، متوجه میشود که غفور، نوه و تنها وارث پیرمردی میلیاردر است که برای پیدا کردنش یک میلیون تومان مژدگانی گذاشته است.
باقری تصمیم دارد قبل از اینکه غفور متوجه شود که کیست و وارث چه ثروتی است، او را راغب کند با دخترش «نازنین» ازدواج کند؛ اما متوجه میشود که «ذبیح»، همان دلالی که در بنگاهش کار میکند، به او رودست زده و تصمیم دارد با شواهدی که جور کرده است، ثابت کند که خواهرش، زن غفور است. به همین خاطر با ذبیح درگیر شده و از او میخواهد خودش را کنار بکشد و بگذارد غفور نصیب او شود و با دخترش ازدواج کند.
او برای پیش بردن کارش، حتی پیشنهاد پول، ویلا، باغ و ماشین هم به ذبیح میدهد، اما ذبیح نخالهتر از این حرفهاست که صدها میلیون تومان ثروت را به یک باغ یا خانه یا ویلا و ماشین بفروشد.
از طرفی، سودابه تحت فشار خانواده مجبور میشود که از غفور چشم بپوشد و بنابه خواسته مادرش که فشار خون دارد و به هیچ وجه نباید ناراحتش کند، میپذیرد با مرد ثروتمندی که آنها برایش درنظر گرفتهاند، ازدواج کند.
غفور که تنها دلخوشیاش ازدواج با سودابه است، وقتی این خبر را میشنود به شدت ناراحت میشود و سرانجام تصمیم میگیرد با خواهر ذبیح ازدواج کند؛ چراکه بعد از سودابه دیگر برایش فرقی نمیکند چه کسی همسرش باشد.
*** شنونده گرامی، پیشاپیش از کیفیت پایین و اشکالات جزئی برخی از بخشهای نمایش پوزش میطلبیم.
از طرفی، «باقری»، مالک بنگاه ملکی، متوجه میشود که غفور، نوه و تنها وارث پیرمردی میلیاردر است که برای پیدا کردنش یک میلیون تومان مژدگانی گذاشته است.
باقری تصمیم دارد قبل از اینکه غفور متوجه شود که کیست و وارث چه ثروتی است، او را راغب کند با دخترش «نازنین» ازدواج کند؛ اما متوجه میشود که «ذبیح»، همان دلالی که در بنگاهش کار میکند، به او رودست زده و تصمیم دارد با شواهدی که جور کرده است، ثابت کند که خواهرش، زن غفور است. به همین خاطر با ذبیح درگیر شده و از او میخواهد خودش را کنار بکشد و بگذارد غفور نصیب او شود و با دخترش ازدواج کند.
او برای پیش بردن کارش، حتی پیشنهاد پول، ویلا، باغ و ماشین هم به ذبیح میدهد، اما ذبیح نخالهتر از این حرفهاست که صدها میلیون تومان ثروت را به یک باغ یا خانه یا ویلا و ماشین بفروشد.
از طرفی، سودابه تحت فشار خانواده مجبور میشود که از غفور چشم بپوشد و بنابه خواسته مادرش که فشار خون دارد و به هیچ وجه نباید ناراحتش کند، میپذیرد با مرد ثروتمندی که آنها برایش درنظر گرفتهاند، ازدواج کند.
غفور که تنها دلخوشیاش ازدواج با سودابه است، وقتی این خبر را میشنود به شدت ناراحت میشود و سرانجام تصمیم میگیرد با خواهر ذبیح ازدواج کند؛ چراکه بعد از سودابه دیگر برایش فرقی نمیکند چه کسی همسرش باشد.
*** شنونده گرامی، پیشاپیش از کیفیت پایین و اشکالات جزئی برخی از بخشهای نمایش پوزش میطلبیم.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان