- 13798
- 1000
- 1000
- 1000
قدمگاه
بعد از کشتهشدنِ فتحعلیخان قاجار، نیای آقا محمدخان، در لشگرکشی شاه تهماسب دوم به خراسان، مشاور او، «هورکود»، به همراه لشگر خستهی خود در راه بازگشت از مشهد به دیدارِ زنی نقابپوش میرود.
از ایرانصدا بشنوید
هورکود خسته و پریشان، به همراه لشگریانش درحال بازگشت از خراسان، به پیشنهاد خواهرزادهاش، هژبر، در محلی بهنام «قدمگاه» به قصد استراحت و دیدار زنی فالگیر چندساعتی توقف میکنند. همین زن، چندماه قبل، فتحعلیخان قاجار را بهدلیل خطرات پیشِ رو، از رفتن به مشهد نهی کرده بود. هورکود تصمیم میگیرد زنِ نقابدار و دخترش، آنجان، را همراه خودش به قبیله ببرد.
خیلی زود زن نقابدار و دخترش در زمینهای قبیله مشغول به کار میشوند و زمینی بایر را به مزرعهای سرسبز و آباد تبدیل میکنند. هژبر بنابه عواطف انسانی و علاقهای که به آنجان پیدا کرده است، به آنها یاری میرساند و در محصولات مزرعه با آنها شریک میشود. اما هورگود، دایی هژبر که در همان نگاه اول به آنجان دل بسته بود، هژبر را مانع خود برای رسیدن به مقصود میبیند و برایِ برداشتن این مانع، دسیسه میکند.
*** شنوندهی گرامی، پیشاپیش بابتِ کیفیت پایین و اشکالات جزئی برخی از بخشهای نمایش پوزش میخواهیم.
خیلی زود زن نقابدار و دخترش در زمینهای قبیله مشغول به کار میشوند و زمینی بایر را به مزرعهای سرسبز و آباد تبدیل میکنند. هژبر بنابه عواطف انسانی و علاقهای که به آنجان پیدا کرده است، به آنها یاری میرساند و در محصولات مزرعه با آنها شریک میشود. اما هورگود، دایی هژبر که در همان نگاه اول به آنجان دل بسته بود، هژبر را مانع خود برای رسیدن به مقصود میبیند و برایِ برداشتن این مانع، دسیسه میکند.
*** شنوندهی گرامی، پیشاپیش بابتِ کیفیت پایین و اشکالات جزئی برخی از بخشهای نمایش پوزش میخواهیم.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان