منو
محاصره

محاصره

  • 7 قطعه
  • 107 دقیقه مدت کتاب
  • 4055 دریافت شده
نویسنده: بهرام صادقی مزیدی
کارگردان: جواد پیشگر
قالب: نمایشی
دسته‌بندی: رمان و داستان
«احد» و «محمود» هنگام عملیات شناسایی در منطقه‌ نیروهای بعثی با یک کامیون روبه‌رو می‌شوند. نیروهای ایرانی با شلیک منور و سپس خمپاره، به سوی کامیون حمله‌ور می‌شوند. احد و محمود به ناچار در میان ماشین‌های نیروهای عراقی پنهان می‌شوند.

از ایرانصدا بشنوید

پس از این حادثه «احد» و «محمود» به اسارت نیروهای بعثی عراقی در می‌آیند و شکنجه‌های سروان «عبدالقادر» هم نمی‌تواند این دو نفر را به حرف وادارد؛ درحالی‌که فرمانده «نظری» در این سو همچنان منتظر بازگشت آنهاست و برای آگاهی از وضعیت آنها به هر دری می‌زند. «جاسم» یکی از نیروهای عراقی که مادرش ایرانی است، در یک فرصت مناسب دست احد را باز می‌کند و خودش از محل دور می‌شود.
خانواده‌های احد و فرمانده نظری که به سبب طولانی شدن مدت آماده‌باش نگران حال آنها هستند، در تکاپویند تا به هر شیوه از سلامتی احد و محمود اطلاعی پیدا کنند و از نگرانی بیرون بیایند، اما آنها نیز راه به جایی نمی‌برند. فرمانده «حاج محمدی»، نظری و جاویدی را به جلسه توجیهی برای ادامه عملیات «بیت‌المقدس» و محاصره «خرمشهر» دعوت می کند و طبق تصمیم‌های جلسه مصوب می‌شود که عملیات شب آینده انجام شود.
با آغاز عملیات، محور راست به فرماندهی نظری به پیش می‌روند تا به خرمشهر می‌رسند و محور چپ به اشتباه، نیروهای خودی را زیر آتش می‌گیرد که فرمانده نظری خبر را به قرارگاه «کربلا» می‌رساند و از آنها می‌خواهد که محور چپ را راهنمایی کنند. نظری خبر پیروزی نیروهای خود و جاویدی را به حاج محمدی می‌رساند و از او می‌خواهد که خبر آزادی خرمشهر را به همه اعلام کنند.

*** شنونده گرامی، پیشاپیش از کیفیت پایین و اشکال‌های جزئی برخی از بخش‌های نمایش پوزش می‌خواهیم.

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

4

محتوا و داستان

4

آسیب ها

فصل ها

مشخصات کتاب گویا

سایر مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

  • جنگ خیلی بده ان شاالله پیش نیاد
  • ماشاالله به غیرت رزمنده ها
  • قشنگ بود ولی آخرش رو خیلی بد تموم کرد همه رو شهید کرد قشنگترش این بود حداقل احد زنده میموند
  • عالی بود ولی اخرش چی شد؟ احد که فرار کرد چطور یه دفعه ای شهید شد؟

تصاویر

کتاب گویا