- 13272
- 1000
- 1000
- 1000
ماه بی کران
مجموعه داستانی «ماه بیکران» پرداختی نمایشی است از آیینهای ماه مبارک «رمضان» در میان اقوام گوناگون سرزمین پهناور ایران.
از ایرانصدا بشنوید
«چرخ مهربانی»:
«عبدالله» همسر «عزت» از اینکه در جبهه لایق شهادت نبوده، ولی از بالای داربستی که خودش بسته است، پرت شده و پاهایش دچار مشکل شده، شاکی است. او ناراحت است که هرسال ماه رمضان در غبارروبی مسجد و تدارک افطاریهای آن شرکت داشته است، ولی امسال نمیتواند در این امر شرکت کند؛ غافل از اینکه «حاج آقا استرآبادی» و چند تن از اهالی محله بهدنبال یافتن راهی برای راه انداختن او هستند تا از خانه بیرون بیاید. سرانجام آنها یک ویلچر برقی برای عبدالله تهیه میکنند تا او را با خود به مسجد ببرند که پشت میزی در مسجد بنشیند و رئیس توزیع افطاری باشد.
«آشتی با آشتیان»:
«کتان» قصد دارد برای ادامه تحصیل به خارج از کشور برود، ولی پدر و عمهاش با او مخالفاند. او تصمیم دارد ابتدا به «آشتیان» برود و زمینی که از مادرش برای او به ارث مانده است، بفروشد و پولش را با خود به خارج ببرد. هدفش این است که در آنجا به تحصیلش ادامه دهد و یک شرکت گردشگری راه بیاندازد. عمهاش به او میگوید که «سعید» پسرعمویش که هم دوره او بوده است، در ایران فیلم مستند میسازد و او هم اکنون در آشتیان است.
سعید پنج سال پیش از کتان خواستگاری کرده، ولی کتان نپذیرفته و او اکنون قصد ازدواج با دختری به نام «گلبرگ» را دارد. در آشتیان کتان متوجه میشود که گلبرگ دختر استادی است که او قصد داشته به دنبالش به فرانسه برود، ولی آن استاد هم در ایران است و روی فرهنگ مردم کار میکند.
«رؤیای زیبا»:
آقای «مبرز» موکل «زیبا» شده است و او قرار است به پروندهای در «ملایر» رسیدگی کند، ولی پدرش با شنیدن این موضوع آشفته میشود و تصمیم میگیرد با او به ملایر برود. آنها به ملایر و به خانه عمه زیبا میروند.
«عمه مهری» برخلاف میل برادرش «علی»، به دخترش زیبا میگوید که مبرز یک آدم خدانشناس است که زمین «رؤیا» مادر زیبا را در «حسین آباد» با جعل اسناد به نام خودش کرده است و زمینی را که مادرش قصد داشته در آن خانه بهداشت بسازد، تصاحب کرده است.
علی، پدر زیبا که همسرش را در این راه از دست داده است، بسیار نگران زیباست و نمیخواهد او با این آدمها روبهرو شود، ولی مهری معتقد است زیبا باید حقیقت را بداند.
«عبدالله» همسر «عزت» از اینکه در جبهه لایق شهادت نبوده، ولی از بالای داربستی که خودش بسته است، پرت شده و پاهایش دچار مشکل شده، شاکی است. او ناراحت است که هرسال ماه رمضان در غبارروبی مسجد و تدارک افطاریهای آن شرکت داشته است، ولی امسال نمیتواند در این امر شرکت کند؛ غافل از اینکه «حاج آقا استرآبادی» و چند تن از اهالی محله بهدنبال یافتن راهی برای راه انداختن او هستند تا از خانه بیرون بیاید. سرانجام آنها یک ویلچر برقی برای عبدالله تهیه میکنند تا او را با خود به مسجد ببرند که پشت میزی در مسجد بنشیند و رئیس توزیع افطاری باشد.
«آشتی با آشتیان»:
«کتان» قصد دارد برای ادامه تحصیل به خارج از کشور برود، ولی پدر و عمهاش با او مخالفاند. او تصمیم دارد ابتدا به «آشتیان» برود و زمینی که از مادرش برای او به ارث مانده است، بفروشد و پولش را با خود به خارج ببرد. هدفش این است که در آنجا به تحصیلش ادامه دهد و یک شرکت گردشگری راه بیاندازد. عمهاش به او میگوید که «سعید» پسرعمویش که هم دوره او بوده است، در ایران فیلم مستند میسازد و او هم اکنون در آشتیان است.
سعید پنج سال پیش از کتان خواستگاری کرده، ولی کتان نپذیرفته و او اکنون قصد ازدواج با دختری به نام «گلبرگ» را دارد. در آشتیان کتان متوجه میشود که گلبرگ دختر استادی است که او قصد داشته به دنبالش به فرانسه برود، ولی آن استاد هم در ایران است و روی فرهنگ مردم کار میکند.
«رؤیای زیبا»:
آقای «مبرز» موکل «زیبا» شده است و او قرار است به پروندهای در «ملایر» رسیدگی کند، ولی پدرش با شنیدن این موضوع آشفته میشود و تصمیم میگیرد با او به ملایر برود. آنها به ملایر و به خانه عمه زیبا میروند.
«عمه مهری» برخلاف میل برادرش «علی»، به دخترش زیبا میگوید که مبرز یک آدم خدانشناس است که زمین «رؤیا» مادر زیبا را در «حسین آباد» با جعل اسناد به نام خودش کرده است و زمینی را که مادرش قصد داشته در آن خانه بهداشت بسازد، تصاحب کرده است.
علی، پدر زیبا که همسرش را در این راه از دست داده است، بسیار نگران زیباست و نمیخواهد او با این آدمها روبهرو شود، ولی مهری معتقد است زیبا باید حقیقت را بداند.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان