- 4256
- 1000
- 1000
- 1000
آخرین افطاری
بهار، بهزاد و بهروز، فرزندان طغرل، به تحریک او، پیرمردی به نام حبیب را میدزدند و او را در زیرزمین یک خانه در باغ حبس میکنند.
از ایرانصدا بشنوید
از ظواهر امر اینطور برمیآید که موضوع انتقامگیری در میان است. طغرل مدعی است که به خاطر نامردی حبیب، سالها پیش (26 سال قبل) به زندان افتاد و حالا که آزاد شده است، قصد دارد انتقام سختیهای آن همه سال را از حبیب و دو تن از دوستان حبیب و طغرل، بگیرد.
طغرل به پسرش (بهروز) گفته که قبل از انقلاب، حبیب و دو نفر از دوستان او شرایطی را به وجود آوردند تا طغرل ضمن یک دعوای ساختگی، کسی را بکشد و زندانی شود.
حبیب ضمن گفت و گو با بهروز وانمود میکند که بیگناه بوده و طغرل قصه را وارونه برای بهروز تعریف کرده است.
آنها همچنین با فرستادن کارتهای دعوت برای دو دوست دیگر به نام جلال و مظفر، آنها را مثلاً به یک مهمانی افطاری در خانه ی حبیب دعوت می کنند.
هر یک از این چهار نفر سعی در تبرئهی خود دارند و ماجرا را به شکل خاصی بازگو میکنند؛ فهمیدن اینکه حق با کیست، کار آسانی نیست....
طغرل به پسرش (بهروز) گفته که قبل از انقلاب، حبیب و دو نفر از دوستان او شرایطی را به وجود آوردند تا طغرل ضمن یک دعوای ساختگی، کسی را بکشد و زندانی شود.
حبیب ضمن گفت و گو با بهروز وانمود میکند که بیگناه بوده و طغرل قصه را وارونه برای بهروز تعریف کرده است.
آنها همچنین با فرستادن کارتهای دعوت برای دو دوست دیگر به نام جلال و مظفر، آنها را مثلاً به یک مهمانی افطاری در خانه ی حبیب دعوت می کنند.
هر یک از این چهار نفر سعی در تبرئهی خود دارند و ماجرا را به شکل خاصی بازگو میکنند؛ فهمیدن اینکه حق با کیست، کار آسانی نیست....
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان