«صنوبر» دختر 12 سالهای است که پدرش را در حادثه ریزش معدن و مادرش را براثر بیماری از دست داده است و حالا در کنار معدن، قهوهخانه کوچکی را اداره میکند. روزی صنوبر در راه خانه تا قهوهخانه، با یک سگ دستآموز گرگنما آشنا میشود.
از ایرانصدا بشنوید
«صنوبر» در خانه عمویش «رجب» زندگی میکند؛ اما عمو و زن عمویش رفتار خوبی با او ندارند و این امر موجب ناراحتی کارگران قدیمی معدن شده است. صنوبر به خاطر رفتار بد زن عمویش تصمیم میگیرد تا شبها را هم در قهوهخانه بخوابد.
«عمو رحیم»، سوزنبان راهآهن و دوست پدر صنوبر، ماجرا را با «سید حسین»، از کارگران قدیمی معدن، در میان میگذارد و رجب را به خاطر بدرفتاریاش با صنوبر، تهدید میکند.
کارگران معدن از عقب افتادن حقوق خود ناراضیاند و با قاسم، سرپرست زورگوی معدن، درگیری پیدا میکنند. سید حسین آنها را به آرامش دعوت میکند.
«رحمان» و «سیف الله» از طرف کارگران میگویند تا حقوقشان را نگیرند، کار تعطیل خواهد بود. سرانجام «مهندس» به معدن میرود و سید حسین به نمایندگی از کارگران با او صحبت میکند. مهندس کارگرها را دور خود جمع میکند و به آنها قول میدهد تا حقوقشان را ظرف چند روز آینده پرداخت کند.
«عمو رحیم»، سوزنبان راهآهن و دوست پدر صنوبر، ماجرا را با «سید حسین»، از کارگران قدیمی معدن، در میان میگذارد و رجب را به خاطر بدرفتاریاش با صنوبر، تهدید میکند.
کارگران معدن از عقب افتادن حقوق خود ناراضیاند و با قاسم، سرپرست زورگوی معدن، درگیری پیدا میکنند. سید حسین آنها را به آرامش دعوت میکند.
«رحمان» و «سیف الله» از طرف کارگران میگویند تا حقوقشان را نگیرند، کار تعطیل خواهد بود. سرانجام «مهندس» به معدن میرود و سید حسین به نمایندگی از کارگران با او صحبت میکند. مهندس کارگرها را دور خود جمع میکند و به آنها قول میدهد تا حقوقشان را ظرف چند روز آینده پرداخت کند.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان