- 17927
- 1000
- 1000
- 1000
اتوبوس مدرسه
«هتی» دختر «خانم گری» دچار بیماری ذاتالریهای قدیمی است. قرار میشود تا هتی با «داوینا» دختر شهردار که بسیار دردسرساز است، به مدرسه برود. همین امر باعث میشود تا هتی نیز اسیر حاشیه و مشکلات ناشی از شرارتهای داوینا شود.
از ایرانصدا بشنوید
«خانم گری» و دختر نوجوانش «هتی» به شهر ساحلی «پِبِلکوم» نقل مکان کردهاند. هتی در اثر ذاتالریهای قدیمی بیمار میشود. مادرش که نگرانش است، ترتیبی میدهد هتی با دختر شهردار به مدرسه برود. آن دختر که «داوینا» نام دارد، شاگرد زورگو و دردسرساز مدرسه است. هتی به زودی با همکلاسهای دیگرش آشنا میشود. «آنابل»، حسود است و «مارسل» از ترس، اغلب لکنت زبان دارد. «پلین»، همراه داوینا است. «راشل»، مبصری است بسیار صمیمی و «ژانت»، زرنگترین شاگرد کلاس است. «برنی»، دختری به ظاهر عبوس است. مدیر مدرسه، «آقای وارویک» بسیار منظم است و «خانم لوئیس»، بهترین آموزگار مدرسه است.
بزرگترین مشکل هتی کنار آمدن با رفتارهای وحشتناک داویناست. داوینای دردسرساز، بچهای کوچک و ضعیف را میترساند. برای رسیدن به تکالیفش، دوچرخه میدزدد. همکلاسیهای خودش را به دردسر میاندازد و سپس به آنها بیتوجهی میکند. هتی از دست او جانش به لب رسیده است، اما نمیتواند نادیدهاش بگیرد. احساس میکند که او به کمک نیاز دارد تا آدم بهتری شود.
داوینا بعد از تنبیه های پدرش، قصد میکند گذشته را جبران کند. او برنامهریزی غرفه بزرگ خوراکی مدرسه را بر عهده میگیرد. از طرفی خانم گری به هتی اجازه همکاری با آنها را نمیدهد. داوینا هم به غرورش برخورده و به مدیر مدرسه میگوید که میتواند افراد سرشناسی را برای حراج مدرسه دعوت کند. اما پدرش، «شهردار درینگ» به او اجازه این کار را نمیدهد. همه به تصور این که این هم شرارت دیگری از طرف داوینا است، از او ناراحت میشوند؛ تا این که از میان حرفهای داوینا متوجه میشوند که او چارهای نداشته و این بدقولی، بخشی از تنبیه سخت پدرش برای اوست.
بعد از این ماجرا داوینا کاملاً غمگین و شرمنده همکلاسهایش میشود. پدرش هم یک نقشه باستانی و ارزشمند را به او سپرده تا برای معلمش ببرد و بعد پس بگیرد. این دامی است از طرف پدرش تا باز داوینا خطایی بکند و تنبیه شود. از بدبیاری، داوینا آن شب تمام حواسش به دنبال اجرای قطعاتی از شکسپیر است که یک بازیگر تئاتر در مدرسه اجرا میکند. حتی قصد میکند از پدرش بخواهد به مدرسه بازیگری برود. او تا میفهمد آن نقشه قدیمی و مهم را گم کرده، با وحشت به هتی تلفن میکند. هتی برای رهاندن داوینا از خشم پدرش، به طرف ایستگاه راه میافتد تا شاید آن نقشه را در اتوبوس پیدا کند. غافل از این که برف و طوفان سختی در راه است که میتواند ذاتالریه او را تا حد مرگ شدت دهد.
بزرگترین مشکل هتی کنار آمدن با رفتارهای وحشتناک داویناست. داوینای دردسرساز، بچهای کوچک و ضعیف را میترساند. برای رسیدن به تکالیفش، دوچرخه میدزدد. همکلاسیهای خودش را به دردسر میاندازد و سپس به آنها بیتوجهی میکند. هتی از دست او جانش به لب رسیده است، اما نمیتواند نادیدهاش بگیرد. احساس میکند که او به کمک نیاز دارد تا آدم بهتری شود.
داوینا بعد از تنبیه های پدرش، قصد میکند گذشته را جبران کند. او برنامهریزی غرفه بزرگ خوراکی مدرسه را بر عهده میگیرد. از طرفی خانم گری به هتی اجازه همکاری با آنها را نمیدهد. داوینا هم به غرورش برخورده و به مدیر مدرسه میگوید که میتواند افراد سرشناسی را برای حراج مدرسه دعوت کند. اما پدرش، «شهردار درینگ» به او اجازه این کار را نمیدهد. همه به تصور این که این هم شرارت دیگری از طرف داوینا است، از او ناراحت میشوند؛ تا این که از میان حرفهای داوینا متوجه میشوند که او چارهای نداشته و این بدقولی، بخشی از تنبیه سخت پدرش برای اوست.
بعد از این ماجرا داوینا کاملاً غمگین و شرمنده همکلاسهایش میشود. پدرش هم یک نقشه باستانی و ارزشمند را به او سپرده تا برای معلمش ببرد و بعد پس بگیرد. این دامی است از طرف پدرش تا باز داوینا خطایی بکند و تنبیه شود. از بدبیاری، داوینا آن شب تمام حواسش به دنبال اجرای قطعاتی از شکسپیر است که یک بازیگر تئاتر در مدرسه اجرا میکند. حتی قصد میکند از پدرش بخواهد به مدرسه بازیگری برود. او تا میفهمد آن نقشه قدیمی و مهم را گم کرده، با وحشت به هتی تلفن میکند. هتی برای رهاندن داوینا از خشم پدرش، به طرف ایستگاه راه میافتد تا شاید آن نقشه را در اتوبوس پیدا کند. غافل از این که برف و طوفان سختی در راه است که میتواند ذاتالریه او را تا حد مرگ شدت دهد.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان