- 7346
- 1000
- 1000
- 1000
برادر ایام
بهروز می خواست با ماجراجویی و به واسطه امیرتاش و نفوذش در دربار به این آرزوی دیرینه اش برسد...
از ایرانصدا بشنوید
بهروز سی و پنج ساله که خبره شعر و سیاست بود در مقایسه با دوره کودتا تغییر موضع داده و مطالبی خوشایند حکومت مینویسد
و حتی اشعار و مدیحهسراییهای خود را با نام امیرتاش در روزنامه چاپ میکند به امید آنکه امیرتاش با نفوذی که در دربار دارد به وعده خود وفا کند و آرزوی دیرینه بهروز یعنی تحصیل در فرنگ را برآورده سازد.
عطا درمهمانی کوچکی که در دفتر روزنامه برقرار شد امیرتاش را دید و خشم و نفرت کهنه او تازه شد امیرتاش همان فرمانده گروهی است که آقاباشی پدر عطا را در جنگلهای شمال به قتل رساندند.
روز بعد امیرتاش به چلویی رفت و با زیرکی و درایت خود را نزد عطا تبرئه کرد و سپس با وعده این که تصمیم دارد او را به جمع خانوادهاش در گرداب بازگرداند نسبت بهروز را با یاغیان قدیم یعنی عنایت و آقاباشی
از زبان عطا کشف کرد و اما ادامه ماجرا...
و حتی اشعار و مدیحهسراییهای خود را با نام امیرتاش در روزنامه چاپ میکند به امید آنکه امیرتاش با نفوذی که در دربار دارد به وعده خود وفا کند و آرزوی دیرینه بهروز یعنی تحصیل در فرنگ را برآورده سازد.
عطا درمهمانی کوچکی که در دفتر روزنامه برقرار شد امیرتاش را دید و خشم و نفرت کهنه او تازه شد امیرتاش همان فرمانده گروهی است که آقاباشی پدر عطا را در جنگلهای شمال به قتل رساندند.
روز بعد امیرتاش به چلویی رفت و با زیرکی و درایت خود را نزد عطا تبرئه کرد و سپس با وعده این که تصمیم دارد او را به جمع خانوادهاش در گرداب بازگرداند نسبت بهروز را با یاغیان قدیم یعنی عنایت و آقاباشی
از زبان عطا کشف کرد و اما ادامه ماجرا...
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان