- 5711
- 1000
- 1000
- 1000
سردار شهید حجتالاسلام حاج مصطفی ردانیپور
شهید «ردانیپور» به کسانی که مسئولیت داشتند همواره یادآوری میکرد:
«کسانی که با خون شهدا و ایثار و استقامت و تلاش سربازان گمنام، عنوانی پیدا کردهاند مواظب خود باشند، اخلاق اسلامی را رعایت کنند و بدانند که هر که بامش بیش، برفش بیشتر».
«کسانی که با خون شهدا و ایثار و استقامت و تلاش سربازان گمنام، عنوانی پیدا کردهاند مواظب خود باشند، اخلاق اسلامی را رعایت کنند و بدانند که هر که بامش بیش، برفش بیشتر».
از ایرانصدا بشنوید
به سال 1337 هجری شمسی در یکی از خانههای قدیمی منطقه مستضعفنشین (پشت مسجد امام) شهر «اصفهان» متولد شد. او که از خانه صالحی برخاسته بود و به لحاظ مذهبی، خانوادهای مقید و متدین داشت، تحصیل در هنرستان را به دلیل جو طاغوتی و فاسد آن زمان تحمل نکرد و از محیط آن کناره گرفت و با مشورت یکی از علما به تحصیل علوم دینی مشغول شد. وی حدود شش سال مشغول کسب علوم دینی بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه، شهید «ردانی پور» با عضویت در «شورای فرماندهی سپاه یاسوج» فعالیتهای همه جانبه خود را آغاز کرد. سپس به منظور مقابله با جریان های منحرف و آگاهی بخشی به مردم و بازگردان امنیت و ثبات «کردستان» به سوی این خطه شتافت. در جلسهای که به اتفاق نماینده حضرت امام (قدس سره) و امام جمعه اصفهان خدمت حضرت امام مشرف شده بودند ، وی از معظم له درباره رفتن به کردستان کسب تکلیف کرد. حضرت امام به شهید ردانی پور امر فرمودند، شما باید به کردستان بروید و کار کنید.
با شروع جنگ تحمیلی، شهید ردانی پور به همراه عدهای از همرزمان خود از کردستان وارد جنوب شد و با نیروهای اعزامی از اصفهان (سپاه منطقه 2) که در نزدیکی آبادان جبهه «دارخوین» مستقر بودند شروع به فعالیت کرد. او مدتها با رزمندگان اسلام در خطی که به «خط شیر» معروف بود، علیه دشمن بعثی مبارزه کرد و ازمهمترین عللِ شش ماه، مقاومتِ مستمرِ نیروها در این خط، وجود این روحانی عزیز و دلسوز بود که به آنها روحیه میداد، سخنرانی یا مراسم دعا برگزار میکرد. ایشان با تجربهای که از کار در جبهههای کردستان داشت، سلاح بر دوش، به تبلیغ و تقویت روحی رزمندگان میپرداخت و با برگزاری مراسم دعا و مجالس وعظ و ارشاد، نقش مؤثری در افزایش سطح آگاهی و رشد معنوی رزمندگان ایفا میکرد و در واقع، او را میتوان یکی از منادیان به حق و توجه به حالات معنوی در جبههها نامید.
شهید مصطفی ردانیپور در عملیات «محرم» «والفجر 1» و «والفجر 2» شرکت داشت و تا لحظه شهادت هرگز جبهه را ترک نکرد و فرمان امام عظیم الشأن (قدس سره) را در هر حال بر هر چیزی مقدم میدانست. تازه سه روز از عروسیاش گذشته بود که دست همسرش را در دست مادرش گذاشت و گفت: « دلم میخواهد دختر خوبی برای مادرم باشی.» بعد هم آرام و بیصدا رفت منطقه و چند روز بعد از آن در عملیات والفجر 2 در منطقه «حاج عمران» در تاریخ 1360.05.15 به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت در راه خدا رسید. شهید ردانیپور میگفت: «اگر شهید شدم، جنازهام را جلوی در گلستان شهدای اصفهان دفن کنید، دلم میخواهد وقتی پدر و مادرها میآیند زیارت بچههایشان پاهایشان را روی قبر من بگذارند، شاید خدا از سر تقصیرات من هم بگذرد.» ولی پیکر پاکش هیچگاه پیدا نشد و برای او سنگ یادبودی در گلستان شهدای اصفهان، قطعه «کربلای 5» در کنار سردار شهید «حاج حسین خرازی» گذاشتند....
با شروع جنگ تحمیلی، شهید ردانی پور به همراه عدهای از همرزمان خود از کردستان وارد جنوب شد و با نیروهای اعزامی از اصفهان (سپاه منطقه 2) که در نزدیکی آبادان جبهه «دارخوین» مستقر بودند شروع به فعالیت کرد. او مدتها با رزمندگان اسلام در خطی که به «خط شیر» معروف بود، علیه دشمن بعثی مبارزه کرد و ازمهمترین عللِ شش ماه، مقاومتِ مستمرِ نیروها در این خط، وجود این روحانی عزیز و دلسوز بود که به آنها روحیه میداد، سخنرانی یا مراسم دعا برگزار میکرد. ایشان با تجربهای که از کار در جبهههای کردستان داشت، سلاح بر دوش، به تبلیغ و تقویت روحی رزمندگان میپرداخت و با برگزاری مراسم دعا و مجالس وعظ و ارشاد، نقش مؤثری در افزایش سطح آگاهی و رشد معنوی رزمندگان ایفا میکرد و در واقع، او را میتوان یکی از منادیان به حق و توجه به حالات معنوی در جبههها نامید.
شهید مصطفی ردانیپور در عملیات «محرم» «والفجر 1» و «والفجر 2» شرکت داشت و تا لحظه شهادت هرگز جبهه را ترک نکرد و فرمان امام عظیم الشأن (قدس سره) را در هر حال بر هر چیزی مقدم میدانست. تازه سه روز از عروسیاش گذشته بود که دست همسرش را در دست مادرش گذاشت و گفت: « دلم میخواهد دختر خوبی برای مادرم باشی.» بعد هم آرام و بیصدا رفت منطقه و چند روز بعد از آن در عملیات والفجر 2 در منطقه «حاج عمران» در تاریخ 1360.05.15 به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت در راه خدا رسید. شهید ردانیپور میگفت: «اگر شهید شدم، جنازهام را جلوی در گلستان شهدای اصفهان دفن کنید، دلم میخواهد وقتی پدر و مادرها میآیند زیارت بچههایشان پاهایشان را روی قبر من بگذارند، شاید خدا از سر تقصیرات من هم بگذرد.» ولی پیکر پاکش هیچگاه پیدا نشد و برای او سنگ یادبودی در گلستان شهدای اصفهان، قطعه «کربلای 5» در کنار سردار شهید «حاج حسین خرازی» گذاشتند....
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان