- 8272
- 1000
- 1000
- 1000
محمد رسول الله - از غزوه بنینضیر تا بنیقُرَیظه
در اطراف مدینه گروهی از یهودیان زندگی میکردند که از گسترش اسلام ناراضی بودند. آنها به دنبال فرصتی بودند تا از قدرت و عظمت اسلام کم کنند. اگرچه بین این گروهها و پیامبر همبستگی وجود داشت، این پیمانها نتوانست یهود را با پیامبر همراه کند.
از ایرانصدا بشنوید
صدها سال پیش از بعثت پیامبر گرامی اسلام تعدادی از مشرکان به یثرب مهاجرت کرده بودند تا از زمینه مساعد آن دیار برای سکونت و زراعت استفاده کنند. در کنار آنها اقوامی از یهود هم زندگی میکردند که از نقاط دور و نزدیک خودشان را به یثرب رسانده بودند. هجرت پیامبر به مدینه باعث شد تعدادی از مردم یهود که دلی بیدار و روحی حقیقتجو داشتند با شخصیت بیمانند پیامبر و آیین الهی اسلام آشنا شوند و راه را از بیراه تشخیص دهند.
ازجمله اقدامات مهم پیامبر تربیت افرادی بود که بتوانند عهدهدار وظیفه معلمی باشند و به ترویج دین مشغول گردند. آنها مردانی عالم و عابد بودند که به قصد تبلیغ و آشنا کردن قبیله «بنیعامر» با دین و آیین به این سفر رفتند، اما یکی از بزرگان بنیعامر با استفاده از کمک و همراهی اقوامی غیر از بنیعامر به اردوی اقامت یاران پیامبر هجوم بردند و جز دو نفر از آنها، بقیه را از دم تیغ گذراندند. از ایضن دو نفر نجات یافته یکی «عمر» بود که شتران را به چرا برده بود و نتوانسته بود بفهمد که چه کسانی به رفیقان او حمله کردهاند؛ به همین سبب وقتی که در راه بازگشت به مدینه با دو نفر از مردم بنیعامر ملاقات میکند، از آنها به تلافی خونهای نا به حق ریخته قصاص میطلبد؛ در حالی که مهاجمان از مردم بنیعامر نبودند. خبر کشته شدن این دو نفر عامری بیگناه بر ناراحتی پیامبر که سوگوار شهادت یاران خودشان بودند، افزود. پس بلافاصله مقرر کردند که برای این دو نفر باید خونبها پرداخت شود.
از طرف دیگر بین مسلمانان و یهود مدینه پیمانهایی وجود داشت که آنها را در تنگی و سختی و جنگ یک دست و همراه میکرد. از جمله مفاد این پیمانها این بود که یهود به ازای برخورداری از امنیت و حمایت مسلمانها، از آنها در برابر دشمن و مسائل و مشکلات حمایت کنند. بر این اساس وقتی مقرر شد که خون بهای دو مرد عامری به بنیعامر پرداخت شود، پیامبر به سراغ یکی از اقوام یهود مدینه یعنی «بنینضیر» رفتند تا به استناد پیمان موجود از آنها دعضضوت به همکاری کنند. این کار پیامبر پیش از هرچیز به این سبب انجام شد که وفاداری یهود با مسلمانان مورد امتحان و آزمایش قرار بگیرد.
پیامبر برای مذاکره با یهود بنینضیر به قلعه آنها که در اطراف مدینه قرار داشت، وارد شدند. از نقشه شومی که اهالی قلعه در سر داشتند، پیامبر به لطف خدا باخبر میشوند و بلافاصله قلعه را ترک میکنند. دشمنی بنینضیر با پیامبر به داوری آن حضرت بین بنینضیر و «بنیقریظه» باز میگشت. پیش از آن که پیامبر بین آنها داوری کنند، بنینضیر به واسطه یکی از منافقان مدینه به نام «عبداله بن عبید» تهدیدکنان از پیامبر خواستند که آن حضرت به نفع آنان و به ضرر گروه مقابل حکم کنند. پیامبر به این تهدید بنینضیر پاسخی ندادند. از طرف دیگر فرشته وحی نازل شد و پیغام آورد: «بر توست که میان ایشان بدانچه خدا فرو فرستاده داوری کنی و از خواسته آنان پیروی نکنی». به این ترتیب پیامبر بدون آن که از آینده داوری اندوه یا نگرانی داشته باشند، آماده شنیدن نظر دو طرف و قضاوت بین آنها شدند.
غزوه «بدر صغری» یک سال پس از جنگ احد و در ماه ذی القعده رخ داد. پس از جنگ احد «ابوسفیان» گفته بود: «وعده ما و شما سال دیگر در بدر!». چون موعد مزبور فرا رسید، ابوسفیان با مشکلات زیادی رو به رو شد و نتوانست در موعد مقرر در بدر حضور یابد. اما لشکر اسلام تا روز هشتم ماه ذی القعده، منتظر آمدن مشرکان مکه بودند و با حاضر نشدن مشرکان در وعدهگاه، مسلمانان بدون درگیری و خونریزی با پیروزی سپاهیان اسلام به اتمام رسید.
مدینه در تب و تاب جنگی تازه میسوخت. اما این جنگ مثل جنگهای گذشته نبود که مسلمانان تنها در مقابل قریش از خودشان دفاع میکردند. این بار کسانی که به پیکار مسلمانان آمده بودند، مردان جنگی بیشتر قبایل و اقوامی بودند که در حجاز زندگی میکردند. این اقوام از مشرک و یهودی هم دست شده بودند تا کار اسلام را یکسره کنند. تعداد زیاد افراد دشمن دفاع از مدینه را با مشکل مواجه کرده بود و مسلمانان را در وضعی خطرناک قرار داده بود و بدین ترتیب مدینه به پیشنهاد سلمان فارسی، سرگرم ساختن خندقی در حاشیه شهر شد و با کاری طاقت فرسا حدود یک هفته قبل از رسیدن سپاه دشمن این کار را به پایان رسانید. در یکی از همین روزها که مسلمانان با خیال آسوده آماده استقبال از دشمن بودند خبر رسید که یهود بنیقریظه هم با سپاه دشمن متحد شدهاند و پیمان خود با پیامبر را زیر پا گذاشتند ...
******
به علت قدیمی بودن و کیفیت نامناسب بعضی از قسمت های کتاب از شما مخاطبین محترم پوزش می خواهیم.
ازجمله اقدامات مهم پیامبر تربیت افرادی بود که بتوانند عهدهدار وظیفه معلمی باشند و به ترویج دین مشغول گردند. آنها مردانی عالم و عابد بودند که به قصد تبلیغ و آشنا کردن قبیله «بنیعامر» با دین و آیین به این سفر رفتند، اما یکی از بزرگان بنیعامر با استفاده از کمک و همراهی اقوامی غیر از بنیعامر به اردوی اقامت یاران پیامبر هجوم بردند و جز دو نفر از آنها، بقیه را از دم تیغ گذراندند. از ایضن دو نفر نجات یافته یکی «عمر» بود که شتران را به چرا برده بود و نتوانسته بود بفهمد که چه کسانی به رفیقان او حمله کردهاند؛ به همین سبب وقتی که در راه بازگشت به مدینه با دو نفر از مردم بنیعامر ملاقات میکند، از آنها به تلافی خونهای نا به حق ریخته قصاص میطلبد؛ در حالی که مهاجمان از مردم بنیعامر نبودند. خبر کشته شدن این دو نفر عامری بیگناه بر ناراحتی پیامبر که سوگوار شهادت یاران خودشان بودند، افزود. پس بلافاصله مقرر کردند که برای این دو نفر باید خونبها پرداخت شود.
از طرف دیگر بین مسلمانان و یهود مدینه پیمانهایی وجود داشت که آنها را در تنگی و سختی و جنگ یک دست و همراه میکرد. از جمله مفاد این پیمانها این بود که یهود به ازای برخورداری از امنیت و حمایت مسلمانها، از آنها در برابر دشمن و مسائل و مشکلات حمایت کنند. بر این اساس وقتی مقرر شد که خون بهای دو مرد عامری به بنیعامر پرداخت شود، پیامبر به سراغ یکی از اقوام یهود مدینه یعنی «بنینضیر» رفتند تا به استناد پیمان موجود از آنها دعضضوت به همکاری کنند. این کار پیامبر پیش از هرچیز به این سبب انجام شد که وفاداری یهود با مسلمانان مورد امتحان و آزمایش قرار بگیرد.
پیامبر برای مذاکره با یهود بنینضیر به قلعه آنها که در اطراف مدینه قرار داشت، وارد شدند. از نقشه شومی که اهالی قلعه در سر داشتند، پیامبر به لطف خدا باخبر میشوند و بلافاصله قلعه را ترک میکنند. دشمنی بنینضیر با پیامبر به داوری آن حضرت بین بنینضیر و «بنیقریظه» باز میگشت. پیش از آن که پیامبر بین آنها داوری کنند، بنینضیر به واسطه یکی از منافقان مدینه به نام «عبداله بن عبید» تهدیدکنان از پیامبر خواستند که آن حضرت به نفع آنان و به ضرر گروه مقابل حکم کنند. پیامبر به این تهدید بنینضیر پاسخی ندادند. از طرف دیگر فرشته وحی نازل شد و پیغام آورد: «بر توست که میان ایشان بدانچه خدا فرو فرستاده داوری کنی و از خواسته آنان پیروی نکنی». به این ترتیب پیامبر بدون آن که از آینده داوری اندوه یا نگرانی داشته باشند، آماده شنیدن نظر دو طرف و قضاوت بین آنها شدند.
غزوه «بدر صغری» یک سال پس از جنگ احد و در ماه ذی القعده رخ داد. پس از جنگ احد «ابوسفیان» گفته بود: «وعده ما و شما سال دیگر در بدر!». چون موعد مزبور فرا رسید، ابوسفیان با مشکلات زیادی رو به رو شد و نتوانست در موعد مقرر در بدر حضور یابد. اما لشکر اسلام تا روز هشتم ماه ذی القعده، منتظر آمدن مشرکان مکه بودند و با حاضر نشدن مشرکان در وعدهگاه، مسلمانان بدون درگیری و خونریزی با پیروزی سپاهیان اسلام به اتمام رسید.
مدینه در تب و تاب جنگی تازه میسوخت. اما این جنگ مثل جنگهای گذشته نبود که مسلمانان تنها در مقابل قریش از خودشان دفاع میکردند. این بار کسانی که به پیکار مسلمانان آمده بودند، مردان جنگی بیشتر قبایل و اقوامی بودند که در حجاز زندگی میکردند. این اقوام از مشرک و یهودی هم دست شده بودند تا کار اسلام را یکسره کنند. تعداد زیاد افراد دشمن دفاع از مدینه را با مشکل مواجه کرده بود و مسلمانان را در وضعی خطرناک قرار داده بود و بدین ترتیب مدینه به پیشنهاد سلمان فارسی، سرگرم ساختن خندقی در حاشیه شهر شد و با کاری طاقت فرسا حدود یک هفته قبل از رسیدن سپاه دشمن این کار را به پایان رسانید. در یکی از همین روزها که مسلمانان با خیال آسوده آماده استقبال از دشمن بودند خبر رسید که یهود بنیقریظه هم با سپاه دشمن متحد شدهاند و پیمان خود با پیامبر را زیر پا گذاشتند ...
******
به علت قدیمی بودن و کیفیت نامناسب بعضی از قسمت های کتاب از شما مخاطبین محترم پوزش می خواهیم.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان