- 20978
- 1000
- 1000
- 1000
فوتبال قجری
از کنسولگری بریتانیا پیشنهاد بازی فوتبال را برای شاه میآورند تا در ازای آن، امتیاز دریای جنوب را دریافت کنند. شاه موافقت میکند و به این ترتیب «فوتبال» وارد زندگی دربار و مردم کوچهوبازار میشود. حالا همه عاشق این توپ گرد بیمصرف هستند.
از ایرانصدا بشنوید
«فردوس» ندیدهی «منشیالممالک»، میرزابنویس دربار، در جواب درخواست «بهادرخان» برای پرداخت اجارهاش به او میگوید: «امروز صبح خواب فوتبال دیدهاست.» بهادرخان هم وسایل فردوس را از دفتر روزنامه بیرون میریزد و او دفتر روزنامهاش را از دست میدهد.
«فهیمالدوله» از کنسولگری بریتانیا خبر میآورد که میخواهند شرفیاب حضور «اعلیحضرت» شوند. شاه موافقت میکند. از کنسولگری پیشنهاد بازی فوتبال را برای شاه آوردهاند و امتیاز دریای جنوب را در ازای توپ فوتبالی که برای شاه آوردهاند، میخواهند. شاه هم موافقت میکند.
جناب «فخیمالدوله» از فردوس میخواهد که دربارهی فوتبال در روزنامهاش بنویسد و مردم را با این بازی آشنا کند. فردوس هم به او میگوید که بهادرخان دفتر کارش را بهعلت نپرداختن اجاره، از او پس گرفتهاست. فخیمالدوله هم دستخطی به وی میدهد تا بهادرخان مجبور شود دفتر را به او برگرداند. به این ترتیب فردوس وارد بازی فوتبال میشود.
خبر اولین بازی در روزنامهی «دقایقالوقایع» چاپ میشود و روزبهروز رونق این روزنامه بیشتر میشود. فخیمالدوله تنها پسرش «راحتالدوله» را بهعنوان عکاس به روزنامهی فردوس میفرستد و او نیز مجبور میشود وی را استخدام کند. عکسهای روزنامه هم باعث اقبال بیشتر آن در بین مردم میشود. فخیمالدوله همچنین تعدادی دستخط برای فروش به مردم (برای دیدن این بازی) تهیه میکند؛ بنابراین فروش دستخط یا همان بلیتِ این بازی آغاز میشود.
* نوازندهی کمانچه: فائق نوری
«فهیمالدوله» از کنسولگری بریتانیا خبر میآورد که میخواهند شرفیاب حضور «اعلیحضرت» شوند. شاه موافقت میکند. از کنسولگری پیشنهاد بازی فوتبال را برای شاه آوردهاند و امتیاز دریای جنوب را در ازای توپ فوتبالی که برای شاه آوردهاند، میخواهند. شاه هم موافقت میکند.
جناب «فخیمالدوله» از فردوس میخواهد که دربارهی فوتبال در روزنامهاش بنویسد و مردم را با این بازی آشنا کند. فردوس هم به او میگوید که بهادرخان دفتر کارش را بهعلت نپرداختن اجاره، از او پس گرفتهاست. فخیمالدوله هم دستخطی به وی میدهد تا بهادرخان مجبور شود دفتر را به او برگرداند. به این ترتیب فردوس وارد بازی فوتبال میشود.
خبر اولین بازی در روزنامهی «دقایقالوقایع» چاپ میشود و روزبهروز رونق این روزنامه بیشتر میشود. فخیمالدوله تنها پسرش «راحتالدوله» را بهعنوان عکاس به روزنامهی فردوس میفرستد و او نیز مجبور میشود وی را استخدام کند. عکسهای روزنامه هم باعث اقبال بیشتر آن در بین مردم میشود. فخیمالدوله همچنین تعدادی دستخط برای فروش به مردم (برای دیدن این بازی) تهیه میکند؛ بنابراین فروش دستخط یا همان بلیتِ این بازی آغاز میشود.
* نوازندهی کمانچه: فائق نوری
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان