- 22842
- 1000
- 1000
- 1000
پدر، پسر، برادر
روزگار «ضحاک ماردوش» است و «البرز» جوان روستایی، درپی نان و نام به شهر می آید و می خواهد به لشکر ضحاک بپیوندد. پدر او «نستوه» 20 سال پیش هنگامی که البرز تازه به دنیا آمده بود، از دست لشکریان ضحاک گریخت و آواره کوه ها شد...
از ایرانصدا بشنوید
... اما به دستور شاه دستگیر و به سوی شهر آورده شد. البرز از این ماجرا بی خبر است و در اصطبل کاخ به بیگاری گرفته شده تا بداند پیوستن به لشکر ضحاک کار آسانی نیست. «دیوسار» فرمانده لشکر ضحاک، دستور داده است تا البرز وفاداریاش را به شاه ثابت کند و به شرطی در لشکر ضحاک پذیرفته خواهد شد که کمر به قتل پدر ببندد، این در حالی است که البرز نمی داند نستوه پدر اوست.
«کوهکن»، دایی البرز، برای یافتن البرز به شهر می آید و به کمک دختری به نام «آفرین» خواهر دیگر خود را می یابد. البرز به کمک دایی خود بر آن می شود تا از کشتن پدر سرباز زند، اما درنهایت چه بر سر البرز و نستوه و کوهکن خواهد آمد؟...
«کوهکن»، دایی البرز، برای یافتن البرز به شهر می آید و به کمک دختری به نام «آفرین» خواهر دیگر خود را می یابد. البرز به کمک دایی خود بر آن می شود تا از کشتن پدر سرباز زند، اما درنهایت چه بر سر البرز و نستوه و کوهکن خواهد آمد؟...
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان