- 10025
- 1000
- 1000
- 1000
بالهای خیس
«محسن» و خواهر 6 ساله اش «آتنه»، در یک تصادف پدر و مادرشان را از دست می دهند. «عمو ماشاالله» آنها را به خانه خود در اردبیل می برد، اما محسن دلش می خواهد با آتنه به خانه ی پدری برگردد و در آنجا زندگی کند. آنها به تهران برمی گردند و....
از ایرانصدا بشنوید
«محسن» برای رها شدن از اصرارهای «عمو ماشاالله» تصمیم می گیرد برای مدتی همراه دوستش «مهدی» به جبهه برود. او آتنه را به «مرضیه خانم» و «آقا جعفر» که در همسایگی آنها هستند می سپارد و خود راهی می شود. عمو بارها به اهواز می رود تا بلکه او را به خانه برگرداند اما محسن 15ساله که با دستکاری کپی شناسنامه به جبهه رفته است، مدام از دستش فرار می کند تا اینکه بالاخره....
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان