- 16290
- 1000
- 1000
- 1000
روباه آبی
در آستانه عملیاتی گسترده برای آزادسازی خرمشهر جسد «نادر» پیدا میشود و همه گمان میکنند که او توسط عراقیها شهید شده است. اما دو افسر پلیس اداره آگاهی طبق مدارکی که کشف کردهاند، در مییابند که نادر به قتل رسیده و شهید نشده است.
از ایرانصدا بشنوید
در آستانه عملیاتی گسترده برای آزادسازی خرمشهر، قرار است که تعدادی از تانکها و نفربرهای یکی از قرارگاهها توسط یک پل متحرک که در اصطلاح محلی به آن «دبه» میگویند، از کاروان عبور داده شود. اما پیش از این نقل و انتقال، در یک شب تاریک جسد «نادر» که هدایتکننده دبه است، داخل کابین دبه پیدا میشود. «مجید» و «مجتبی» که از فرماندهان قرارگاه هستند، به تصور این که قایق گشتی عراقیها به صورت تصادفی از آن مسیر عبور کرده و ناصر را به شهادت رساندهاند، جسد او را به پشت جبهه انتقال میدهند.
در همین زمان و درست در گرماگرم عملیات و ماجراهای آن، پای دو افسر پلیس اداره آگاهی هم به ماجرا کشیده میشود. آنها مدارکی را کشف کردهاند که نشان میدهد ناصر، نه به دست عراقیها بلکه توسط شخصی که بسیار به او نزدیک بوده به قتل رسیده است. آنها تحقیقات خودشان را با سؤالاتی از مجید و مجتبی شروع کرده و تا محل سکونت ناصر ادامه میدهند. بعد به خرمشهر که حالا آزاد شده بر میگردند تا دوباره با مجید و مجتبی صحبت کنند. اما در خرمشهر همچنان درگیری است. عراقیها از سمت شلمچه، پاتک سنگینی زدهاند و شدت درگیری به قدری زیاد است که دو افسر پلیس، خودشان را در یک قدمی مرگ احساس میکنند. آنها به هر شکلی که هست، خطرها را پشت سر گذاشته و موفق میشوند که از مهلکه جان سالم به در ببرند و ادامه تحقیقات را به پس از برقراری آرامش کامل در خرمشهر موکول میکنند.
در همین حال، تهاجمی گسترده به سمت شلمچه که عراقیها نیروهای خود را در آنجا متمرکز کردهاند، آغاز میشود. نیروهای عراقی وحشتزده از گستردگی عملیات، مجبور به عقبنشینی شده و در این بازگشت، تعداد زیادی کشته و اسیر به جا میگذارند. در این بین، دو مأمور افسر آگاهی هم فرصت را از دست نمیدهند و تحقیقات خودشان را ادامه میدهند و در کمال بهت و حیرت میفهمند که قاتل ناصر، شخصی است که هرگز حتی به ذهنشان هم خطور نمیکرده است.
در همین زمان و درست در گرماگرم عملیات و ماجراهای آن، پای دو افسر پلیس اداره آگاهی هم به ماجرا کشیده میشود. آنها مدارکی را کشف کردهاند که نشان میدهد ناصر، نه به دست عراقیها بلکه توسط شخصی که بسیار به او نزدیک بوده به قتل رسیده است. آنها تحقیقات خودشان را با سؤالاتی از مجید و مجتبی شروع کرده و تا محل سکونت ناصر ادامه میدهند. بعد به خرمشهر که حالا آزاد شده بر میگردند تا دوباره با مجید و مجتبی صحبت کنند. اما در خرمشهر همچنان درگیری است. عراقیها از سمت شلمچه، پاتک سنگینی زدهاند و شدت درگیری به قدری زیاد است که دو افسر پلیس، خودشان را در یک قدمی مرگ احساس میکنند. آنها به هر شکلی که هست، خطرها را پشت سر گذاشته و موفق میشوند که از مهلکه جان سالم به در ببرند و ادامه تحقیقات را به پس از برقراری آرامش کامل در خرمشهر موکول میکنند.
در همین حال، تهاجمی گسترده به سمت شلمچه که عراقیها نیروهای خود را در آنجا متمرکز کردهاند، آغاز میشود. نیروهای عراقی وحشتزده از گستردگی عملیات، مجبور به عقبنشینی شده و در این بازگشت، تعداد زیادی کشته و اسیر به جا میگذارند. در این بین، دو مأمور افسر آگاهی هم فرصت را از دست نمیدهند و تحقیقات خودشان را ادامه میدهند و در کمال بهت و حیرت میفهمند که قاتل ناصر، شخصی است که هرگز حتی به ذهنشان هم خطور نمیکرده است.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان