منو
شهید یدالله کلهر

شهید یدالله کلهر

  • 4 قطعه
  • 38 دقیقه مدت کتاب
  • 3013 دریافت شده
بخشی از وصیت‌نامه شهید یدالله کلهر:
می خواهم شهید شوم تا خونم به سرور شهیدان حسین (ع) گواهی دهد که من مانند مردم کوفه نیستم و رهرو راهش بوده ام. خدایا شاهد باش که از تمام مظاهر مادی دنیا برهیم تا بیشتر به تو نزدیک شویم و به تو بپیوندیم...

از ایرانصدا بشنوید

در سال 1333 شمسی در روستای «بابا سلمان» از توابع شهریار کرج، در خانواده‌ای مذهبی و بسیار مومن پسری به دنیا آمد که نام او را «یدالله» گذاشتند. «یدالله کلهر» گویی قرار بود که در عرصه‌ای به پهنای دشت کربلا بار دیگر به یاری حسین زمان خود بشتابد و دستی باشد در میان هزاران هزار دست که به یاری دین خدا و خمینی کبیر آمده‌اند. کلهر رفتاری بزرگ‌منشانه داشت و مردانگی و شجاعت با جانش آمیخته بود. وضعیت سخت زندگی در روستا و دیدن فقر و تنگدستی مردم، آتش عشق به برقراری عدالت و مبارزه را در درون او برافروخته بود. به همین سبب، در نخستین طلیعه حرکت‌های انقلابی، به صف انقلابی‌ها پیوست و با گروهی از جوانان در تصرف پادگان «باغشاه» سابق (میدان حُر کنونی) همت گمارد. یک بار هم در جریان مبارزه انقلاب، هدف اصابت گلوله قرار گرفت و مجروح شد.
او که پاسداری پاک‌باخته و فدایی انقلاب بود، پس از شروع جنگ تحمیلی، گروهی از پاسداران سپاه کرج را ساماندهی کرد و با پذیرفتن فرماندهی آنها راهی جبهه‌های «سرپل ذهاب» و «گیلان‌غرب» شد و این جمع مدتی در آن جبهه علیه دشمن بعثی عراق به مقابله پرداخت. وی در آزادسازی گیلان‌غرب ایثار و شهامت بالایی از خود بروز داد و توانمندی نظامی خود را به نمایش گذاشت.
کلهر در سال 59 ازدواج کرد و ثمره این ازدواج دختری است که از نعمت پدر محروم ماند و حتی در زمان حیات کلهر، به سبب وضعیت دوران جنگ و حضور شهید کلهر در جبهه، طعم محبت پدرانه را نچشید. در طول جنگ، او چندبار مجروح شد و آخرین جراحتش به اندازه‌ای شدید بود که درمان آن یک سال طول کشید.
او در سال 1361 یک دوره فشرده تخریب و مربیگری را در پادگان امام حسین (ع) گذراند. در اردیبهشت 1363 همراه گروهی به «سوریه و لبنان» اعزام شد و جبهه‌های مختلف لبنان ازجمله «بلندی‌های جولان» را بازدید کرد.
پس از بازگشت از لبنان به جبهه‌های جنوب بازگشت. شهید کلهر که چمدانی پراز شکوفه‌های یاس تقوا همراه داشت و برای ملاقات و ضیافت باشکوه عشق لحظه‌شماری می‌کرد، عاقبت در «شلمچه» کارت سبز دعوت در مهمانی کروبیان را دریافت کرد و در اول دی 1365 در عملیات «کربلای 5» در منطقه شلمچه، در حالی که برای شرکت در جلسه عازم پشت جبهه بود، تذکره عبور و معراج به عالم ملکوت را گرفت و از شرکت در جلسه زمینیان بازماند و براثر اصابت ترکش به سرش به شهادت رسید.

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

5

محتوا و داستان

5

فصل ها

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

تصاویر

از همین گوینده

کتاب گویا